فهرست مطالب
تروما (ضربه روحی و روانی) نتیجه رویدادهای ناراحتکننده و استرسزایی است که احساس امنیت شما را از بین میبرد و باعث میشود احساس خطر و درماندگی کنید. ترومای روانی میتواند شما را درگیر احساسات ناراحتکننده، خاطرات و اضطرابی کند که از بین نمیروند. همچنین میتواند باعث بیحسی، قطع ارتباط و عدم اعتماد به دیگران شود. اگر درگیر این احساسات هستید بهتر است در سریعترین زمان نسبت به درمان آن اقدام کنید. مراجعه به روانشناس اولین قدم برای درمان تروما خواهد بود. در این مطلب از دکترتو با ترومای روحی آشنا میشویم و در آخر هم نحوه مراجعه حضوری یا دریافت مشاوره آنلاین و تلفنی از بهترین روانشناسان دکترتو را به شما معرفی خواهیم کرد.
ترومای روحی چیست؟
اصطلاح تروما درواقع از یک واژه یونانی به معنی زخم نشات گرفت است و آن را میتوان به عنوان آسیب روانی درک کرد. اگر مکانیسمهای محافظتی روانی در اثر یک تجربه آسیبزا اتفاق بیوفتد، تروما میتواند رخ دهد. رویدادهایی مانند تصادفات جدی، بیماریها و بلایای طبیعی، تجاوزها، خشونت روانی و جسمی، خشونتهای جنسی و همچنین تجربیات تلخ از دستدادن عموماً آسیبزا هستند.
به طور عامیانه، اصطلاح تروما اغلب در رابطه با انواع حوادث دردناک استفاده میشود تا نشان دهد که آن حادثه فشار روانی خاصی برای شخص مربوطه داشته است.
هر موقعیتی که شما را تحت فشار قرار دهد و منزوی کند، میتواند منجر به ترومای روحی شود، حتی اگر صدمه جسمی نداشته باشد. در ترومای روحی شرایط فیزیکی آسیبزابودن یک رویداد را تعیین نمیکند، بلکه تجربه احساسی و ذهنی شما از آن رویداد اهمیت دارد. هرچه احساس ترس و درماندگی بیشتری داشته باشید، بیشتر دچار آسیب میشوید.
تعریف تروما در پزشکی
در سیستمهای طبقهبندی پزشکی ( ICD-10 و DSM-IV ) که برای ارزیابی حرفهای شکایات روانشناختی استفاده میشوند، این اصطلاح بسیار دقیقتر تعریف شده است و فقط شامل رویدادهایی میشود که:
- به طور عینی یک تهدید استثنایی یا بزرگ، شبیه به فاجعه (ICD-10) که شامل مرگ واقعی، صدمات جسمی یا تهدیدی برای سلامت جسمی خود یا دیگران (DSM-IV) هستند.
- اتفاقی که بهطور ذهنی تقریباً در همه موارد ناامیدی ایجاد میکند (ICD-10) یا با ترس شدید، درماندگی یا وحشت همراه است.
حوادثی که به عنوان عوامل آسیبزا تلقی میشوند، میتوانند تقریباً در همه افراد یک شوک عاطفی عمیق ایجاد کنند و منجر به واکنش بیشازحد سیستم استرس بیولوژیکی ذاتی شوند. یعنی یک ضربه نه تنها از نظر روحی، بلکه از نظر جسمی هم تأثیر میگذارد.
طغیان مغز بهعنوان بخشی از واکنش شدید استرس مانع از پردازش مناسب آنچه فرد تجربه کرده است میشود، در نتیجه فرد نمیتواند طبق معمول تجربیاتش را در ذهن خود هضم کند و از آن فاصله بگیرد.
تروما چقدر شایع است؟
یک نظرسنجی جهانی بهداشت روان که توسط سازمان بهداشت جهانی انجام شد نشان داد که حداقل یک سوم از بیش از ۱۲۵ هزار نفر از ۲۶ کشور مختلف، دچار تروما به انگلیسی trauma شدهاند. اما تعداد واقعی احتمالاً بسیار بیشتر است.
متن انگلیسی:
به نقل از سایت ncbi
Initial reactions to trauma can include exhaustion, confusion, sadness, anxiety, agitation, numbness, dissociation, physical arousal, and blunted affect.
ترجمه فارسی:
واکنشهای اولیه به تروما میتواند شامل خستگی، گیجی، غم، اضطراب، بیقراری، بیحسی، گسستگی، برانگیختگی فیزیکی و عاطفهی کمرنگ باشد.
علائم ترومای روحی و روانی چیست؟
همه ما به طرق مختلف به تروما واکنش نشان میدهیم و طیف گستردهای از واکنشهای جسمی و احساسی را تجربه میکنیم. هیچ راه درست یا غلطی برای فکر کردن، احساس کردن یا پاسخ دادن وجود ندارد، بنابراین واکنشهای خود یا دیگران را قضاوت نکنید. پاسخهای شما واکنشهای عادی به رویدادهای غیر عادی است.
۱. علائم عاطفی و روانی تروما
علائم ضربه از خفیف تا شدید متغیر است. عوامل زیادی تعیین میکنند که چگونه یک رویداد آسیب زا بر فرد تأثیر میگذارد. علائم روانی و روحی تروما عبارتند از:
- شوک، انکار یا ناباوری
- گیجی، مشکل در تمرکز
- عصبانیت، تحریک پذیری، نوسانات خلقی
- اضطراب و ترس
- احساس گناه، احساس شرم، سرزنش خود
- کنارهگیری از دیگران
- احساس ناراحتی یا ناامیدی
- احساس قطع ارتباط یا بی حسی
همچنین ممکن است افراد دیگر مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب و مشکلات سوء مصرف مواد را تجربه کنند.
۲. علائم جسمی تروما
موارد زیر از مهمترین نشانههای ترومای جسمی هستند:
- بی خوابی یا کابوس
- خستگی
- به راحتی شوکه شدن
- مشکل در تمرکز
- ضربان قلب شدید
- سرگیجه و تحریک
- دردها
- پرخوری عصبی
- تنش عضلانی
- تعریق
- احساس پرش
- اختلال گوارشی
۳. پرخوری عصبی از علائم تروما یا ضربه روانی است؟
مشخص شده است که اختلال پرخوری عصبی به میزان بالایی با اختلال استرس پس از سانحه همراه است. جدای از این که به احتمال زیاد ناشی از یک رویداد آسیبزا در گذشته شخصی است، ممکن است نشانهای از اختلال استرس پس از حادثه باشد و با هم رخ دهند.
علت تروما روحی چیست؟
ترومای روحی میتواند دلایل گستردهای داشته باشد ازجمله:
- حوادث ناگهانی مانند تصادف، جراحت یا حمله خشونت آمیز، به ویژه اگر در کودکی به صورت غیرمنتظره اتفاق افتاده باشد.
- استرس مداوم و بی وقفه، مانند زندگی در محله ای جنایتکار، مقابله با بیماری تهدید کننده زندگی یا تجربه حوادث ناگوار که به طور مکرر رخ میدهد، مانند قلدری، خشونت خانگی یا بی توجهی در دوران کودکی.
- دلایلی که معمولاً نادیده گرفته میشوند، مانند جراحی (به ویژه در ۳ سال اول زندگی)، مرگ ناگهانی یکی از نزدیکان، قطع رابطه مهم یا تجربه تحقیرآمیز یا ناامیدکننده، به ویژه اگر فردی عمداً ظالم باشد.
کنار آمدن با آسیبهای یک بلای طبیعی یا دستساز میتواند چالشهای منحصر به فردی را ایجاد کند حتی اگر شما مستقیماً در این رویداد شرکت نداشته باشید. در واقع، بعید است که هر یک از ما قربانی مستقیم حمله تروریستی، سقوط هواپیما یا تیراندازی جمعی باشیم، ولی همه ما مرتباً توسط تصاویر هولناک در رسانههای اجتماعی و منابع خبری افرادی که بمباران میشوند، بمباران میشویم.
مشاهده مکرر این تصاویر میتواند بر سیستم عصبی شما غلبه کرده و استرس آسیبزا ایجاد کند. علت ترومای روحی هرچه که باشد چه دیروز باشد و چه سالها پیش اتفاق افتاده باشد، میتوانید تغییرات درمانی را ایجاد کرده و به زندگی خود ادامه دهید.
۱. آیا تروما باعث فراموشی میشود؟
بله، علت فراموشی و عدم تمرکز ناگهانی، به احتمال زیاد ترومای شدید یا طولانی مدت، به ویژه تجربه سوء استفاده، غفلت یا خشونت از هر نوع است. فراموشی تجزیهای زمانی رخ میدهد که نمیتوانید اطلاعات مهمی را در مورد خود به خاطر بسپارید. این خاطرات اغلب رویدادهای ناراحت کننده هستند.
۲. آیا تروما میتواند مشکلات روانی ایجاد کند؟
تروما گاهی اوقات میتواند مستقیماً باعث ایجاد مشکلات روانی شود یا شما را در برابر ایجاد آنها آسیبپذیرتر کند. این یکی از علل بالقوه همه مشکلات بهداشت روانی است. به سختی میتوان تشخیص داد که کدام مشکل در اثر تروما ایجاد شده است.
برخی از شرایط نیز به عنوان نتیجه مستقیم روانزخم شناخته میشوند، از جمله اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلال پیچیده استرس پس از سانحه (PTSD پیچیده).
۳. علت ترومای کودکی و خطر بروز تروما در بزرگسالی
آسیبهای دوران کودکی میتواند ناشی از هر چیزی باشد که احساس ایمنی کودک را مختل میکند، از جمله:
- محیط ناپایدار یا ناامن
- جدایی از والدین
- بیماری جدی
- روشهای مداخلهای پزشکی
- سوء استفاده جنسی، جسمی یا کلامی
- خشونت خانگی
- بیتوجهی
تجربه تروما در دوران کودکی میتواند منجر به یک اثر شدید و طولانی مدت شود. هنگامی که آسیبهای دوران کودکی برطرف نمیشود، احساس ترس و درماندگی به بزرگسالی منتقل میشود و زمینه را برای آسیبهای بیشتر فراهم میکند.
با این حال، حتی اگر صدمه شما سالها پیش اتفاق افتاده باشد، گامهایی وجود دارد که میتوانید برای غلبه بر درد، یادگیری اعتماد و ارتباط مجدد با دیگران و بازگرداندن حس تعادل احساسی خود را انجام دهید.
تشخیص تروما و PTSD چگونه است؟
برای تشخیص ترومای روحی، پزشک احتمالاً موارد زیر را انجام میدهد:
- برای بررسی مشکلات پزشکی که ممکن است باعث علائم شما شوند، یک معاینه فیزیکی انجام میدهد.
- ارزیابی روانشناختی انجام میدهد که شامل بحث در مورد علائم و نشانههای شما و رویداد یا رویدادهایی است که منجر به آنها شده.
- از معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی استفاده میکند.
تشخیص تروما مستلزم قرار گرفتن در معرض رویدادی است که شامل تهدید واقعی یا احتمالی مرگ، خشونت یا آسیب جدی باشد. قرار گرفتن شما در معرض اینها میتواند به یک یا چند روش زیر رخ دهد:
- شما مستقیماً این حادثه آسیبزا را تجربه کردید
- شما شخصاً شاهد رویداد ناگوار برای دیگران بودید
- یکی از نزدیکان شما تجربه کرده یا مورد تهدید قرار گرفته است و با شما درمورد آن صحبت کردهاست
اگر مشکلاتی که بعد از این قرار گرفتن در معرض بیش از یک ماه ادامه یابد و مشکلات قابل توجهی در توانایی شما در عملکرد در محیط اجتماعی و کاری ایجاد کند و بر روابط تأثیر منفی بگذارد ممکن است دچار PTSD شوید.
علائم تروما | تشخیص ضربه روانی | درمان تروما |
---|---|---|
خاطرات سرزده یا فلاش بک | مصاحبه بالینی جامع و گرفتن شرح حال | درمان شناختی رفتاری (CBT) برای اصلاح الگوهای فکری ناسازگار |
تشدید اضطراب یا ناراحتی عاطفی | استفاده از ابزارها و پرسشنامههای استاندارد | درمان حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکت چشم (EMDR) |
اجتناب از یادآوری خاطرات مربوط به رویداد آسیبزا | ارزیابی طولانی مدت علائم فرد و تأثیر آن بر عملکرد روزانه | درمان دارویی از جمله داروهای ضد افسردگی یا ضد اضطراب |
علائم فیزیکی مانند سردرد یا مشکلات گوارشی | غربالگری شرایط سلامت روانی | تکنیکهای ذهن آگاهی و آرامش برای تنظیم هیجان |
تغییرات خلق و خو از جمله تحریکپذیری یا افسردگی | در نظر گرفتن عوامل فرهنگی و زمینهای در بروز علائم | گروه درمانی با افرادی که تروما را تجربه کردند |
کودک چگونه به ترومای روانی و احساسی واکنش نشان میدهد؟
ترومای دوران کودکی رویدادی است که توسط یک کودک تجربه میشود و زندگی یا سلامت بدن او را تهدید میکند. به عنوان مثال، سوء استفاده جسمی یا جنسی میتواند برای کودکان آزاردهنده باشد.
هنگامی که کودکی مبتلا به تروما میشود ممکن است واکنش هایی را نشان بدهد که قبلا آن را بروز نداده. ممکن است کودکان کم سن و سال رخت خواب خود را خیس کنند یا کودکان بزرگتر گوشهگیر شوند. گاهی اوقات کودک با خود فکر میکند در حادثهای که اتفاق افتاده او مقصر است و احساس گناه میکند.
شما باید با او صحبت کنید و به او این اطمینان را بدهید که بروز حادثه تقصیر او نیست و شما تنهایش نخواهید گذاشت. کودکی که دچار تروما شده ممکن است دچار اختلالات خواب شود، کابوس ببیند و نصف شب از خواب بپرد یا حتی شبها دیر به خواب رود و از تاریکی بترسد. او احساس بیپناهی میکند. شما به عنوان والدِ کودک باید اطمینان حضورتان را به او القا کنید و خیالش را راحت کنید که همیشه حمایتش میکنید و تنهایش نمیگذارید.
آیا همه کسانی که تحت فشارهای روحی قرار میگیرند، دچار تروما میشوند؟
همه کسانی که یک رویداد استرس زا را تجربه میکنند دچار تروما نمیشوند. انواع مختلفی از تروما نیز وجود دارد. برخی از افراد علائمی را نشان میدهند که پس از چند هفته برطرف میشوند، درحالی که برخی دیگر آثار طولانی مدتی خواهند داشت.
با درمان، افراد میتوانند علت اصلی آسیب را برطرف کرده و راههای سازندهای برای مدیریت علائم خود بیابند. با این حال، یک فرد ممکن است تروما (ضربه روحی) را در واکنش به هر رویدادی که از نظر جسمی یا احساسی تهدید کننده یا مضر میداند، تجربه کند .
یک فرد آسیب دیده میتواند طیف وسیعی از احساسات را هم بلافاصله پس از رویداد و هم در دراز مدت احساس کند. آنها ممکن است احساس خستگی، درماندگی و شوک داشته باشند یا در پردازش تجربیات خود دچار مشکل شوند. تروما همچنین میتواند علائم جسمی ایجاد کند.
تروما میتواند تأثیرات طولانی مدت بر سلامت فرد داشته باشد. اگر علائم همچنان ادامه داشته باشد و از شدت آن کاسته نشود، میتواند نشان دهد که این تروما به یک اختلال در سلامت روان تبدیل شده است که اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD نامیده میشود.
درمان ترومای روحی یا تروما درمانی
به منظور بهبودی از آسیبهای روانی و عاطفی، باید احساسات و خاطرات ناخوشایندی را که مدتها از آنها اجتناب کردهاید برطرف کنید، انرژی خفه شده «مبارزه یا فرار» را تخلیه کنید، تنظیم احساسات قوی را یاد بگیرید و توانایی خود را بازسازی کنید. برای اعتماد به دیگران، متخصص تروما ممکن است از انواع روشهای درمانی مختلف در درمان شما استفاده کند:
- تجربه سوماتیک (Somatic experiencing): تجربه جسمانی بر احساسات جسمانی تمرکز دارد تا افکار و خاطرات مربوط به حادثه آسیب زا. در تجربه سوماتیک با تمرکز روی آنچه در بدن شما اتفاق میافتد، میتوانید از طریق لرزش، گریه انرژی ناشی از تروما را آزاد کنید.
- درمان شناختی – رفتاری (Cognitive-behavioral therapy): درمان شناختی-رفتاری به شما کمک میکند تا افکار و احساسات خود را در مورد یک ضربه پردازش و ارزیابی کنید.
- EMDR روش حساسیت زدایی و پردازش دوباره حرکات چشم (EMDR (Eye Movement Desensitization and Reprocessing)): شامل عناصری از درمان شناختی رفتاری با حرکات چشم یا سایر اشکال تحریک موزون است که میتواند خاطرات آسیب زا را فریز کند.
متن انگلیسی:
به نقل از سایت choicehousecolorado
Trauma may not completely go away, but with the right support and treatment, individuals can learn to manage and reduce its impact on their lives.
ترجمه فارسی:
تروما ممکن است به طور کامل از بین نرود، اما با حمایت و درمان مناسب، افراد میتوانند یاد بگیرند که چگونه تاثیر آن را بر زندگی خود مدیریت کرده و کاهش دهند.
چه مواردی به درمان تروما کمک میکند؟
علائم تروما معمولاً از چند روز تا چند ماه طول میکشد و با پردازش رویداد نگران کننده به تدریج محو میشود. اما حتی وقتی احساس بهتری دارید، ممکن است هر از گاهی خاطرات یا احساسات دردناک شما را دچار مشکل کند. به ویژه در واکنش به محرکهایی مانند سالگرد این رویداد یا چیزی که شما را به یاد ضربه میاندازد.
اگر علائم ضربه روحی و روانی شما تسکین پیدا نکرد، یا حتی بدتر شد و متوجه شدید که نمیتوانید برای مدت طولانی از رویداد خارج شوید، ممکن است دچار اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) باشید. درحالی که ضربه روحی یک واکنش عادی به یک رویداد ناراحت کننده است، وقتی تبدیل به PTSD میشود سیستم عصبی شما، گیر کرده و شما در شوک روانی باقی میمانید، قادر به درک آنچه اتفاق افتاده یا پردازش احساسات خود نیستید.
چه یک حادثه آسیبزا شامل مرگ شود یا نشود، شما به عنوان یک بازمانده باید با از دست دادن احساس امنیت خود، حداقل موقت، کنار بیایید. واکنش طبیعی به این فقدان، اندوه است. مانند افرادی که عزیز خود را از دست دادهاند، شما نیز باید در غم و اندوه زندگی کنید. نکات زیر میتواند به شما در کنار آمدن با احساس غم، بهبودی از آسیب و ادامه زندگی کمک کند.
۱. برای درمان ضربه شدید روحی ورزش کنید
تروما تعادل طبیعی بدن شما را مختل میکند و شما را در حالت بیش از حد ترس، منجمد میکند. ورزش و حرکت علاوه بر سوزاندن آدرنالین و ترشح اندورفین میتواند به ترمیم سیستم عصبی شما کمک کند.
سعی کنید در بیشتر روزها ۳۰ دقیقه یا بیشتر ورزش کنید. یا اگر راحتتر است، ۳ ورزش ۱۰ دقیقهای در روز به همان اندازه خوب است. ورزشهایی که موزون هستند و دستها و پاهای شما را درگیر میکند؛ مانند راه رفتن، دویدن، شنا، بسکتبال یا حتی رقصیدن، بهترین کار را میکند.
به جای تمرکز بر افکار خود یا حواس پرتی خود هنگام تمرین، واقعاً بر بدن خود و احساس آن هنگام حرکت تمرکز کنید. به احساس برخورد پاها با زمین، به عنوان مثال به تنفس یا احساس بازدم خود بر روی پوست خود توجه کنید. صخرهنوردی، بوکس، تمرین با وزنه یا هنرهای رزمی میتواند این کار را آسان کند. به هر حال، شما باید در حین این فعالیتها روی حرکات بدن خود تمرکز کنید تا از آسیب جلوگیری کنید.
۲. برای بهبوبد تروما یا ضربه روانی منزوی نشوید
به دنبال یک تروما، ممکن است بخواهید از دیگران جدا شوید، اما انزوا فقط اوضاع را بدتر میکند. ارتباط رودررو با دیگران به بهبود شما کمک میکند، بنابراین سعی کنید روابط خود را حفظ کرده و از گذراندن وقت زیاد در تنهایی خودداری کنید.
لازم نیست در مورد ضربه روحی (تروما) صحبت کنید. ارتباط با دیگران نیازی به صحبت در مورد ضربه ندارد. در حقیقت، برای برخی افراد، این میتواند اوضاع را بدتر کند. آسایش ناشی از احساس تعامل و پذیرفته شدن توسط دیگران است.
۳. در زمان تروما روحی درخواست پشتیبانی کنید
در حالی که مجبور نیستید در مورد تروما صحبت کنید، مهم این است که شخصی را داشته باشید که احساسات خود را رو در رو با او در میان بگذارید، کسی که بدون قضاوت در مورد شما به دقت گوش دهد. به یکی از اعضای معتمد خانواده، دوست، مشاور یا روحانی مراجعه کنید.
۴. در فعالیت های اجتماعی شرکت کنید
حتی اگر شما آن را دوست ندارید. فعالیتهای عادی را با افراد دیگر انجام دهید، فعالیتهایی که هیچ ارتباطی با تجربه آسیبزا ندارند. با دوستان قدیمی دوباره ارتباط برقرار کنید. اگر از روابطی که قبلاً برای شما مهم بود عقبنشینی کردید، سعی کنید دوباره ارتباط برقرار کنید.
۵. به گروه حمایت از بازماندگان تروما بپیوندید
ارتباط با دیگران که با مشکلات مشابه روبرو هستند میتواند به کاهش احساس انزوا کمک کند و شنیدن نحوه برخورد دیگران میتواند به شما در بهبودی شما الهام بخش باشد.
۶. برای درمان آسیب روحی دوستان جدید پیدا کنید
اگر به تنهایی یا دور از خانواده و دوستان زندگی میکنید، مهم است که با دوستان جدید ارتباط برقرار کنید. با افرادی که علایق مشابه شما دارند ملاقات کنید، ارتباط با انجمن فارغ التحصیلان، یا برقراری ارتباط با همسایگان یا همکاران کاری میتواند بسیار موثر باشد. حتی میتوانید در کلاس های مختلف شرکت کنید یا به یک باشگاه بپیوندید.
۷. سیستم عصبی خود را تنظیم کنید
مهم نیست که چقدر آشفته، مضطرب یا خارج از کنترل هستید، مهم است بدانید که میتوانید سیستم برانگیختگی خود را تغییر داده و خود را آرام کنید. نه تنها به تسکین اضطراب ناشی از تروما کمک میکند، بلکه احساس کنترل بیشتری نیز ایجاد میکند.
۸. تنفس آگاهانه را برای بهبود ضربه روانی تمرین کنید
اگر احساس گیجی یا ناراحتی میکنید، تمرین تنفس آگاهانه راهی سریع برای آرامش خود است. به سادگی ۶۰ نفس بکشید و توجه خود را بر روی هر بازدم خود متمرکز کنید.
۹. ورودی حسی و بیماری تروما
آیا یک منظره، بو یا مزه خاص به سرعت باعث آرامش شما میشود؟ یا شاید نوازش حیوانات یا گوش دادن به موسیقی به شما آرامش میدهد؟ هر کس کمی متفاوت به ورودی حسی پاسخ میدهد، بنابراین با تکنیکهای مختلف تسکین سریع استرس آزمایش کنید تا آنچه را که برای شما مناسب است پیدا کنید.
۱۰. مراقب سلامتی خود باشید
داشتن بدن سالم میتواند توانایی شما را برای مقابله با استرس ناشی از ضربه روحی افزایش دهد. بنابراین به خاطر داشته باشید هیچ کس بهتر از شما نمیتواند از سلامتتان مراقبت کند.
۱۱. برای درمان تروما به اندازه کافی بخوابید
پس از یک تجربه آسیبزا، نگرانی یا ترس ممکن است الگوهای خواب شما را مختل کند. اما کمبود خواب با کاهش کیفیت خواب میتواند علائم ضربه را تشدید کرده و حفظ تعادل احساسی را دشوار کند. هر روز سر ساعت مشخصی بخوابید و بیدار شوید و هر شب ۷ تا ۹ ساعت بخوابید.
از مصرف الکل و مواد مخدر خودداری کنید. استفاده از آنها میتواند علائم تروما را بدتر کند و احساس افسردگی، اضطراب و انزوا را افزایش دهد.
۱۲. از رژیم غذایی متعادل استفاده کنید
خوردن وعدههای غذایی کوچک و متعادل در طول روز به شما کمک میکند تا انرژی خود را بالا نگه دارید و تغییرات خلقی را به حداقل برسانید. از غذاهای شیرین و سرخ کرده خودداری کنید و مقدار زیادی چربی امگا ۳ مانند ماهی قزل آلا، گردو، سویا و دانههای کتان بخورید تا روحیه شما تقویت شود.
۱۳. در زمان بروز تروما استرس را کاهش دهید
از تکنیکهای آرام سازی مانند مدیتیشن، یوگا یا تمرینات تنفس عمیق استفاده کنید. زمانی را برای فعالیتهایی برنامهریزی کنید که شادی شما را به ارمغان میآورد مانند سرگرمیهای مورد علاقه شما.
چه زمانی برای درمان تروما باید به متخصص مراجعه کرد؟
بهبودی از تروما زمان میبرد و هرکسی با سرعت خود بهبود مییابد. اما اگر ماهها سپری شده و علائم شما کاهش نیافته است، ممکن است به کمک یک متخصص تروما نیاز داشته باشید.
کار با تروما میتواند ترسناک، دردناک و به طور بالقوه آسیبزا باشد، بنابراین این کار درمانی بهتر است با کمک یک متخصص ترومای با تجربه انجام شود. یافتن درمانگر مناسب ممکن است مدتی طول بکشد.
بسیار مهم است که درمانگری که انتخاب میکنید تجربه درمان تروما را داشته باشد. اما کیفیت رابطه با درمانگر شما به همان اندازه مهم است. یک متخصص تروما را انتخاب کنید که احساس راحتی میکنید. اگر احساس امنیت، احترام یا درک نمیکنید، یک درمانگر دیگر پیدا کنید.
در صورت وجود موارد زیر از متخصص کمک بگیرید:
- مشکلِ عملکرد در خانه یا محل کار
- از ترس شدید، اضطراب یا افسردگی رنج میبرید
- قادر به ایجاد روابط نزدیک و رضایتبخش نیستید
- تجربه خاطرات وحشتناک، کابوسها، یا فلاش بکها
- اجتناب بیشتر و بیشتر از هر چیزی که شما را به یاد تروما میاندازد
- از نظر احساسی بیحس و بیارتباط با دیگران
- استفاده از الکل یا مواد مخدر برای احساس بهتر
چگونه به کسی که دچار تروما است کمک کنیم؟
هنگامی که یکی از عزیزان دچار آسیب روحی شده است، حمایت شما میتواند نقش مهمی در بهبود او ایفا کند. برای حمایت از عزیانتان و کمک به بهبود شرایط آنها کارهای زیر را انجام دهید.
۱. در کنار فرد با ترومای روحی صبور و فهمیده باشید
بهبودی ناشی از تروما زمان میبرد. برای بهبودی صبور باشید و به یاد داشته باشید که پاسخ هر کس به ضربه متفاوت است. عکس العمل او را در برابر پاسخ شما یا دیگران قضاوت نکنید.
۲. پشتیبانی عملی ارائه دهید
برای کمک به عزیزانتان در بازگشت به روال عادی، پشتیبانی عملی ارائه دهید. این ممکن است به معنای کمک در انجام کارهای خانه باشد یا فقط برای صحبت یا گوشدادن در دسترس او باشید.
۳. در دسترس فرد با علائم ضربه روانی باشید
شخص مورد علاقه خود را تحت فشار قرار ندهید اما اگر میخواهد صحبت کند در دسترس باشید. برخی از بازماندگان تروما به سختی میتوانند در مورد آنچه اتفاق افتاده صحبت کنند. عزیز خود را مجبور نکنید که صحبت کند، اما به او بگویید که اگر میخواهد صحبت کند، آنجا هستید یا اگر نمیخواهد در آنجا بمانید.
۴. به شخصیت اجتماعی او کمک کنید
به او کمک کنید تا معاشرت کند و آرامش پیدا کند. آنها را تشویق کنید تا در تمرینات بدنی شرکت کنند. به دنبال دوستانی برای او باشید و سرگرمیها و سایر فعالیتهایی را که برایشان لذتبخش است را دنبال کنید. با هم به کلاس تناسب اندام بروید یا با دوستان خود یک روز ناهار منظم تعیین کنید.
۵. علائم تروما را به ضعف خود نسبت ندهید و به خود نگیرید
عزیز شما ممکن است عصبانی، تحریکپذیر، گوشهگیر یا از نظر احساسی دور شود. به یاد داشته باشید که این یک نتیجه تروما است و ممکن است هیچ ربطی به شما یا رابطه شما نداشته باشد.
۶. با کودک دچار تروما ارتباط برقرار کنید
برای کمک به بهبودی کودک از آسیب، مهم است که آشکارا با او ارتباط برقرار کنید. به آنها اطمینان دهید که احساس ترس یا ناراحتی طبیعی است. همچنین ممکن است فرزند شما به دنبال نشانههایی در مورد نحوه پاسخ به ضربه باشد، بنابراین به او اجازه دهید با علائم خود در جهت مثبت برخورد کنید.
انواع تروما در روانشناسی چیست؟
اعضای خانواده، متخصصان بهداشت روانی و سایر افرادی که از کسانی که یک رویداد آسیب زا را تجربه کردهاند مراقبت میکنند، در معرض آسیبهای جانبی قرار دارند. انواع تروما شامل موارد زیر هستند و معمولا با اختلال استرس پس از سانحه همراه هستند:
- ضربه حاد: این ناشی از یک رویداد تنش زا یا خطرناک است
- ترومای مزمن: این ناشی از قرار گرفتن مکرر و طولانی مدت در برابر رویدادهای بسیار استرس زا است. به عنوان مثال میتوان موارد کودک آزاری، قلدری یا خشونت خانگی را نام برد
- ترومای پیچیده: این ناشی از قرار گرفتن در معرض چندین رویداد آسیب زا است
- ترومای ثانویه یا ترومای جانبی: شکل دیگری از ضربه است. در این نوع ضربه روحی، فرد علائم تروما را از طریق تماس نزدیک با فردی که یک رویداد آسیب زا را تجربه کرده است، نشان میدهد
۱. ضربه روانی در کودکان و نوجوانان چیست؟
ضربه روانی و استرس آسیبزا در دوران کودکی و نوجوانی زمانی رخ میدهد که رویدادهای خشونت آمیز یا خطرناک بر توانایی کودک یا نوجوان برای مقابله با آنها غلبه کند. رویدادهای آسیبزا و مشکلات روانی نوجوانان و کودکان ممکن است شامل غفلت و آزار روانی، فیزیکی یا جنسی، بلایای طبیعی، تروریسم و خشونت جامعه و مدرسه باشد.
۲. ترومای فیزیکی چیست؟
تروما که یک واژه یونانی به معنی زخم و ضربه است گاهی اوقات برای ضربه های جسمی هم کاربرد دارد. ترومای جسمی ممکن است منجر به زخم، شکستگی استخوان یا آسیب اندام داخلی شود. اغلب افرادی که ضربه جسمی را تجربه میکنند، ممکن است به دلیل شوک ناشی از آسیب غیرمنتظره هم دچار مشکلات ترومای روحی شوند.
آسیب های روحی ناشی از نیروهای مختلف خارج از بدن ایجاد میشوند، که میتوانند به صورت خفیف یا شدید باشند. ضربه ناگهانی شامل سقوط و تصادفات جادهای میشود. ضربه فیزیکی یک آسیب جدی به بدن است. ۲ نوع اصلی ضربه فیزیکی عبارتند از:
- تروما بلانت (ضربه شدید): هنگامی که یک جسم یا نیرو به بدن وارد میشود، اغلب منجر به ضربه مغزی، بریدگیهای عمیق یا شکستگی استخوانها میشود.
- ترومای نافذ: هنگامی که یک جسم پوست یا بدن را سوراخ میکند، معمولاً یک زخم باز ایجاد میکند.
۳. ترومای عاطفی چیست؟
آسیب عاطفی یا روانی تجربهای است که باعث میشود احساس ناامنی یا درماندگی کنید. برخی از آسیبها ممکن است جسمی باشند، مانند تصادف رانندگی یا حمله اما برای تجربه ضربه روحی لازم نیست حتما آسیب جسمی را تحمل کنید.
۴. مولتی تروما چیست؟
ترومای چندگانه به معنای داشتن چندین جراحت جدی در اثر زمین خوردن، حمله یا تصادف است. این صدمات میتواند باعث خونریزی شدید یا شکستن استخوانهای بزرگ شود. ممکن است شامل آسیب به مغز یا اندامهایی مانند ریه یا طحال باشد.
۵. ترومای مغزی یا ترومای عصبی چیست؟
ضربه ناگهانی یا شدید به سر میتواند مغز را تکان دهد. هنگامی که ضربهای به سر یا بدن باعث حرکت یا پیچ خوردن مغز در جمجمه میشود، میتواند به سلولهای مغز آسیب برساند یا تغییرات شیمیایی ایجاد کند و فرد دچار فراموشی شود. به این ضربه مغزی گفته میشود که نوعی خفیف از آسیب مغزی است.
تروما عصبی نیز یک آسیب به سر یا ستون فقرات است که شامل ضربه مغزی، آسیبهای مغزی تروماتیک (TBI)، شکستگی جمجمه، شکستگی ستون فقرات و آسیبهای نخاعی (SCI) است.
۶. تفاوت تروما با استرس چیست؟
استرس هر فشاری است که زندگی برای ما به ارمغان میآورد و میتواند تعادل ما را بر هم بزند. تجربیات آسیبزا همیشه استرسزا هستند، اما عوامل استرسزا همیشه آسیبزا نیستند. به همین ترتیب، استرس بیش از حد همیشه مضر نیست در حالی که آسیب روحی تقریبا همیشه مضر است.
۷. ضربه روانی PTSD اختلال استرس پس از سانحه
استرس پس از تروما چیست؟ PTSD یا اختلال استرس پس از سانحه زمانی ایجاد میشود که علائم تروما در هفتهها و ماهها پس از رویداد استرسزا باقی بماند یا بدتر شود. PTSD ناراحت کننده است و زندگی روزمره و روابط فرد را مختل میکند. علائم آن شامل اضطراب شدید، برگشت به عقب و خاطرات مداوم از آن رویداد است.
یکی دیگر از علائم PTSD رفتارهای اجتنابی است. اگر فردی سعی کند از فکر کردن در مورد حادثه آسیبزا، بازدید از محل وقوع آن یا اجتناب از عوامل ایجاد کننده آن اجتناب کند، میتواند نشانه PTSD باشد. اختلال PTSD ممکن است سالها طول بکشد، اگرچه درمان میتواند به افراد در مدیریت علائم و بهبود کیفیت زندگی کمک کند.
عواملی که خطر ایجاد اختلال استرس پس از سانحه را افزایش میدهند شامل موارد زیر هستند:
- سابقه تروما
- تنبیه بدنی یا آسیب جسمی
- نداشتن حمایت پس از تروما
- برخورد همزمان با سایر عوامل استرسزا مانند مشکلات مالی
- اضطراب یا افسردگی قبلی
اکثر افرادی که یک رویداد آسیب زا را تجربه میکنند، دچار PTSD نمیشوند.
متن انگلیسی:
به نقل از سایت highfocuscenters
PTSD is one of the most well-known trauma disorders. It’s estimated to affect around 8 million U.S. adults in a given year. Individuals develop PTSD following a traumatic event.
ترجمه فارسی:
PTSD یکی از شناختهشدهترین اختلالات ترومایی است. تخمین زده میشود که حدود ۸ میلیون بزرگسال ایالات متحده را در یک سال معین تحت تأثیر قرار دهد. افراد به دنبال یک رویداد آسیب زا دچار PTSD میشوند.
اختلال استرس حاد در مقابل اختلال استرس پس از سانحه
هر فرد آسیبدیده (مبتلا به تروما) دچار اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) نمیشود. برخی از افراد علائمی مانند موارد ذکر شده در بالا ایجاد میکنند، اما پس از چند هفته از بین میروند. به این اختلال استرس حاد (ASD) گفته میشود.
هنگامی که علائم بیش از یک ماه طول میکشد و بر توانایی فرد در عملکرد تأثیر میگذارد، ممکن است فرد مبتلا به PTSD باشد. برخی از افراد مبتلا به PTSD ماهها بعد از رویداد علائم نشان نمیدهند و برخی از افراد تا پایان عمر با علائم PTSD ناشی از یک تجربه آسیبزا سر و کار دارند.
علائم PTSD میتواند به حملات وحشت زدگی، افسردگی، افکار و احساسات خودکشی، سوء مصرف مواد مخدر، احساس منزوی بودن و عدم انجام وظایف روزانه منجر شود.
نتیجه گیری و راهنمای مراجعه به دکتر
از اینکه تا انتهای مقاله همراه ما بودید متشکریم! اتفاقات ناگواری که همواره در اطراف ما درحال وقوع هستند اجتناب ناپذیرند و هرکدام از آنها میتواند تجربه تلخ و سنگینی به همراه داشته باشد. مساله مهم درباره این اتفاقات ناگوار، نحوه رویارویی و ایجاد آمادگی ذهنی درباره آنها است زیرا ممکن است برای هرکدام از ما اتفاق بیوفتد مثل از دست دادن عزیزان یا تصادفات و جراحات جبرانناپذیر پس از آن.
سعی کنید روحیه خود را برای رویارویی با تجربیات تلخ تقویت کنید چرا که ضعف روحیه باعث طولانی شدن دوره درمان تروما میشود و حتی امکان دارد ترومای شما تبدیل به PTSD شود که علائم و درمان آن سختتر از ترمای روحی است.
یکی از بهترین راهها در مواجهه با تروما، کمکگرفتن از افراد متخصص یعنی روانشناس است. برای پیداکردن یک دکتر روانپزشک و دکتر روانشناس خوب میتوانید به وبسایت دکترتو مراجعه کنید. در دکترتو علاوه بر آشنایی با بهترین روانشناسها میتوانید بهصورت آنلاین نوبت بگیرید و یا حتی از مشاوره روانشناسی آنلاین و مشاوره آنلاین روانپزشک استفاده کنید.
دکترتو مراقب سلامتی شماست!
با سلام و تشکر از پرداختن به دغدغه ای مبتلا به جامعه ، لطفا در راستای تفهیم این مشکلات اساسی و حاد جامعه به مسئولین و جدی گرفتن انواع تروما که توسط بی صفتان جری شده در تمامی عرصه های روانی و جسمی بعلت عدم برخورد یا برخورد بسیار ضعیف قانون و یا حتی بعضا جانبداری از این افراد بعلت نفوذ و غیره به جامعه تحمیل می گردد ، عنایت و تلاش داشته باشید بسیار متشکر
سپاس از نظر خوبتان
بله بخش بزرگس از تروما ها به جامعه برمیگردد
تندرست باشید
سلام برای مقابله با وسواس فکری و اضطراب نداشتن تو رابطه عاطفی چه باید کرد؟
سلام
این ها اختلال هستند
و اختلالات مثل هر بیماری نیاز به درمان دارند
اکثرشان با دارو و مشاوره قابل کنترل و درمان اند
متخصص روانپزشک
با تشکر از مطلبی که در مورد تروما گذاشتین
من خودم به شخصه اطلاعاتی در مورد تروما نداشتم و با خواندن مطالب شما آگاهی پیدا کردم و کاش زودتر به این اطلاعات دسترسی داشتم و یا در مورد آن تحقیق میکردم .
با تشکر.
سلام پ سپلس از همراهی تان
تندرست باشید خانم مرادی عزیز
مقاله جامع ، روان ، کاربردی و قابل فهم برای همگان. سپاس
سپاس از همراهی تان بابک عزیز
تندرست باشید
سلام یه سوال داشتم . چه موقع تشخیص داده میشه که یه بیمار نیاز به بستری شدن داشته باشه؟
سلام
متخصص بر اساس معاینات بالینی این تشخیص را میدهد
در حوزه روانی اگر نیاز ببینیم که بیمار نیاز به مراقبت های ویژه در کل شبانه روز دارد
و در خانواده ایمن نیست و احتمال اسیب به خود و دیگری داشته باشد
بستری توصیه می گردد
سلام خسته نباشین . عیدتون مبارک
دختر ۲۰ ساله ام
من یه زمانی از نظر عاطفی تو شرایط بدی بودم . اگه بخوام خلاصه بگم یه مرد رو دوست داشتم ولی اون به من علاقه نداشت و از حساس بودن من سو استفاده میکرد. توهین میکرد بهم تحقیرم میکرد
الان یه سال گذشته . من سعی کردم فراموشش کنم ولی یه وقتا میاد تو ذهنم .
بدون اینکه بخوام ناخداگاه تو ذهنم ازش یه آدم خوب ساختم و گاهی بهش فکر میکنم . تصور میکنم اونم همونقدر عاشق من بوده . گاهی تو ذهنم تصور میکنم باهاش صحبت میکنم . میتونم صداشو دقیق بشنوم . مدل نگاه کردن راه رفتن خندیدن علایقش و حتی گاهی بوی نرم کننده لباسشو احساس میکنم
تو ذهنم باهاش عشق بازی میکنم .
و در کنار اینا گاهی شخصیت واقعی این مرد میاد جلو چشمم که چقدر ازم سو استفاده کرد و منو نادیده گرفت . اخه من هیچ بدی بهش نکرده بودم منو بیگناه سوزوند .
انگار یه بخشی از وجود من تلاش میکنه این مرد رو فراموش کنه اما بخش دیگه نمیتونه همکاری کنه .
چطور میتونم اون شخصیت خیالی رو فراموش کنم ؟
سلام
دچار سندرم قلب شکسته شده اید
پیشنهاد ما این است حتمن با متخصصین ما تلفنی یا انلاین مشورت کنید
تا نظر تخصصی تری به شما بدهند
https://doctoreto.com/doctors/telehealth/speciality/psychologist
سلام من ۱۶ سالمه و از بچگی مشکلات خیلی زیادی داشتم.. قبل از من پدر و مادرم پسر خاله هام رو که تازه پدر مادرشون رو از دست داده بودن به فرزند خوندگی گرفتن.. بعدش که مادرم منو باردار شد.. در واقع دوقلو بودیم.. من و یه پسر.. متاسفانه زمان تولد اون پسر توان زندگی کردن نداشت.. و مادرم هم در شرف مرگ بود.. دکتر ها از خون من به برادرم تزریق کردند.. اما اون زنده نموند و فقط مادرم و من زنده ماندیم اما من قلبم خیلی ضعیفه و نارسایی قلبی دارم.. پدرم چون خیلی پسر دوست داشت از اون موقع به بعد منو به عنوان قاتل پسرش میدید و منو بچه خودش نمیدونست.. وقتی ۶ ماهم بود یبار منو بردن بهزیستی ولی بعدش به دلیل گریه ها و غذا نخوردن های مادربزرگم برم گردوندن به خونه.. بعد از چند سال وقتی ۸ سالم بود به خاطر اینکه نمیتونستم موهای فرمو درست شونه کنم همیشه مامانم دعوام میکرد تا اینکه بابام منو از خونه بیرون کرد و برد خونه مامان بزرگم گفت همینجا میمونی.. من سه سال خونه ی مادر بزرگم موندم.. وقتی ۱۱ سالم بود تو خونه ی مادربزرگم متوجه شدم که یکی از همسایه ها با مادربزرگم برای مسئله ی ازدواج من با پسرش صحبت کردن و مادربزرگ و دایی من موافقت کردند.. اما من شدید از اون پسر بدم میومد پس اونارو تهدید کردم که خودمو میکشم و با مشکلات زیادی از اون وضعیت دراومدم و با اون روانی ازدواج نکردم.. ولی بعد از اینکه اون جواب منفی شنیده بود کاملا دیوونه شد و هر دفعه تو محله تنها منو گیر میاورد میومد سراغم و کتکم میزد.. تقریبا ۴ سال از این ماجرا گذشت.. و وقتی ۱۵ سالم بود وقتی خونه تنها بودم با دوستش اومد سراغم و سعی کرد بهم تج*اوز کنه.. دقیقا تو همون لحظات بود که بابام رسید.. اما اون هیچکاری نکرد و جلوی در موند و فقط نگاه کرد.. من هی التماسش میکردم گریه میکردم که بابا تروخدا کمک کن.. اونا هم وقتی میدیدن بابام کاریشون نداره همونجوری به کارشون ادامه میدادن.. من نذاشتم این اتفاق بیوفته و بزور از دستشون در رفتم و به یکیشون چاقو زدم و از پنجره پریدم.. ولی بعد از اون موقع خیلی شدید آسیب روانی دیدم.. هم با خشونت خانگی هم قلدی هم تج*اوز هم ازدواج اجباری هم خشونت جسمی مواجه شدم.. الان نزدیک ۹ ماهه که خوابای وحشتناک میبینم.. زیاد با کسی حرف نمیزنم.. کلا تو خونه با هیچکس یه کلمه حرف نمیزنم و از غذاهایی هس نمیخورم.. معمولا خودمو با چرت و پرت سیر میکنم.. نزدیک ۳ بار تلاش برای خودکشی داشتم.. تقریبا ۴ ماه پیش بود که از اون دو نفر همراه با دایی ام شکایت کردم و اون دو نفر افتادن زندان ولی من نتونستم هنوزم فراموششون کنم.. خوابام خیلی عجیبن.. جورین که هر جاییم زخمی میشه یا به جایی میخوره تا چند روز یا کبود میشه یا درد میکنه.. تا الان نزدیک ۷ بار تا پای مرگ رفتم.. یکبار به دلیل کتک های زیاد پدرم و ضربه به سرم ۹ روز توی کما بودم و تا الان ۴ بار تصادف کردم و ۲ بار مسمومیت با گاز داشتم.. ولی هنوز نمردم و این خیلی خیلی خیلی حس بدی برام میده..با تمام وجودم میخوام این بدبختی رو تمومش کنم ولی احساس میکنم مردن برام سخت شده.. خیلی سعی کردم بهتر بشم اما نتونستم.. با یه روان شناس صحبت کردم و اون بهم گفت اختلال استرس پس از سانحه دارم اما نمیدونم چیکار کنم بهتر بشم..
سلام
متاسفم از اتفاقات گوناگون شما
اضطراب ها و تشویش های روانی قابل انتظار است
برای درمان باید صبور باشید
یک سری از خاطرات تا اخر عمر همراه انسان هست اما چگونگی برخورد با انها مهم است
هم از طریق روانپزشک و هم یک تراپیست بطور موازی پیش روید
احتمالا نیاز به یک سری دارو هم دارید
با ارزوی سلامتی و حال خوب برای شما دوست عزیز
من از وقتی که بچه بودم خانوادم کتکم می زنند حرف های زشت به من می گفتن حرف های که خیلی رو من اثر می کنن ومادرم هیچ وقت من را مادر صدا نکرد وقتی که به ۱۶ سالم شد تحقیرم می کردند و به و حرف های زشتی درمورد بدنم می گفتن خود پدرم می گفت جسمشو نگاه خلاصه اصلا زندگی آرامی نداشتم من خیلی با استعداد بودم و هنوز که هستم از بچه های فامیل با استعداد تر و خیلی باهوش ترم ولی هیچ وقت تشویقی از مادر یا پدر ندیدم فقط حرف های زشت و کتک. مادرم به من می گفت که رگهای دستت را بزن تو نجسی انگار می خوان من بمیرم من که خیلی با هوشم و چندین با مدیر مدرسمون به خانوادم گفته بود وتعریف کرد حتا درمورد طراحی روانشناسی زبان انگلیسی نویسندگی وخیلی دیگه زمینه های هم گفت ولی مادرم هیچ دقت اهمیت نداد از بس کتک خوردم که وقتی ناراحت میشم پاهایم و دستام میلرزن حتا لب های دهانم هم نمی تونم خودمو کنترل کنم و دوستانم دوری میکنم بدم میاد پیش ان ها نزدیک شم وقتی هم ناراحت میشم تب می گیرم و خواب خوب نیست و حدود یک ماه نخوابیدم و بدترین جز اینکه وقتی پیش همسایه یا دوستان نزدیک میرم مسخره میشم چون من از طرف خانوادم تحقیر و تبعیض میشم و بچه های همسایه اینطوری نیستند مادرم دعا می کنه که من مریض بشم یا بمیرم آره روحیم خیلی خرابه و همچنان اهدافی دارم که باید بهشون برسم
سلام
حق دارید
مخصوصا تروما های کودکی و نوجوانی تا اخر عمر ممکن است با انسان باشد
باید واکاوی و تحلیل روانی است
بهتر است ابتدا با مشاوران مان بطور تلفنی صحبت کنید
https://doctoreto.com/doctors/telehealth/speciality/psychologist
سلام من از وقتی که بچه بودم خانوادم کتکم می زنند حرف های زشت به من می گفتن حرف های که خیلی رو من اثر می کنن ومادرم هیچ وقت من را مادر صدا نکرد وقتی که به ۱۶ سالم شد تحقیرم می کردند و به و حرف های زشتی درمورد بدنم می گفتن خود پدرم می گفت جسمشو نگاه خلاصه اصلا زندگی آرامی نداشتم من خیلی با استعداد بودم و هنوز که هستم از بچه های فامیل با استعداد تر و خیلی باهوش ترم ولی هیچ وقت تشویقی از مادر یا پدر ندیدم فقط حرف های زشت و کتک. مادرم به من می گفت که رگهای دستت را بزن تو نجسی انگار می خوان من بمیرم من که خیلی با هوشم و چندین با مدیر مدرسمون به خانوادم گفته بود وتعریف کرد حتا درمورد طراحی روانشناسی زبان انگلیسی نویسندگی وخیلی دیگه زمینه های هم گفت ولی مادرم هیچ دقت اهمیت نداد از بس کتک خوردم که وقتی ناراحت میشم پاهایم و دستام میلرزن حتا لب های دهانم هم نمی تونم خودمو کنترل کنم و دوستانم دوری میکنم بدم میاد پیش ان ها نزدیک شم وقتی هم ناراحت میشم تب می گیرم و خواب خوب نیست و حدود یک ماه نخوابیدم و بدترین جز اینکه وقتی پیش همسایه یا دوستان نزدیک میرم مسخره میشم چون من از طرف خانوادم تحقیر و تبعیض میشم و بچه های همسایه اینطوری نیستند مادرم دعا می کنه که من مریض بشم یا بمیرم آره روحیم خیلی خرابه و همچنان اهدافی دارم که باید بهشون برسم
سلام
حق دارید
مخصوصا تروما های کودکی و نوجوانی تا اخر عمر ممکن است با انسان باشد
باید واکاوی و تحلیل روانی است
بهتر است ابتدا با مشاوران مان بطور تلفنی صحبت کنید
https://doctoreto.com/doctors/telehealth/speciality/psychologist
وقتی بچه بودم زیر ۷ سال پدرم خیلی بهم محبت میکرد و دوسم داشت همه جا همراهم بود و بخاطر اینکه خیلی بچه ی فعالی بودم در واقع بیش فعال بودم و بسیار زرنگ و تیز هوش مادرم همیشه کتکم میزد که چرا باغچه ها رو اب میدم چرا روی دیوار اب میریزم و از اینکارا تا رسیدم به ۷ سال که برادرم بدنیا اومد یکباره منو فراموش کردن هم پدرم هم مادرم به حدی به برادرم محبت میکردن با اینکه چند ماهه بیشتر نبود اما به من هیچ توجهی نمیکردن تا جاییکه یادمه به مادرم گفتم انگشتای بچت رو قیچی میکنم حتی نگفتم داداشم گفتم بچت …مادر بزرگم به مادرم گفت هرچی جسم تیز هست رو جمع کن این بچس یکدفعه دستای داداششو قیچی میکنه…تا اینکه بابام برام یک دوچرخه خرید یادمه کلا صبح که بیدار میشدم میرفتم دوچرخه بازی شب میومدم اکثر اوقات هم تنها بازی میکردم تا رسیدم به کلاس پنجم دبستان و اولین تجدید ریاضی عمرم رو اوردم اونقدر تو مدرسه با همه مشکل داشتم که حد نداشت از درس به کل زده شده بودم رسیدم دوم اول راهنمایی تجدید اوردم رسیدم دوم راهنمایی تجدید اوردم رسیدم سوم راهنمایی بابام فوت کرد ۱۳ سالم بود به کل مردود شدم قبل فوت بابام یادمه طوری شبها کتکم میزد که هرشب شب ادراری داشتم طوری که با ۱۲ سال سن همیشه رختخوابم رو پلاستیک میکرد مادرم و پدرم همیشه بهم میگفت امیدوارم بمیری و اعدامت کنن خودم بیام زیر پات رو بزنم خفه بشی از اونطرف داداشمو میگرفت بقلش و نوازشش میکرد منم فقط گریه میکردم یک شب تو زمستون ۱۲ ساله بودم برف میومد اونقدر بابام اذیتم کرد که از خونه رفتم بیرون و تو ایستگاه اتوبوس نشستم اونقدر که یخ زدم تا عموم اون شب اومده بود خونمون و فهمیده بود اومد پیدام کرد و برد منو خونه و گرفت بقلش و شروع کرد به فشار دادن من و دست تو موهام کشیدن و از یکطرف با یک نگاه تحقیر امیز به چشمای بابام نگاه میکرد عموم دوسال از بابام کوچیکتر بود بعد فوت بابام همه از اطرافمون رفتن و تنها شدیم مادرم هرروز گریه میکرد صبح تا شب تو خونه صدای گریه بود ناراحتی اعصاب گرفتم شدم ۱۵ ساله شوهر کرد با یک مردی که کلا اومد توی خونه پدری ما و شروع کرد به استفاده از خونه ی مجانی و حقوق پدرم که برامون مونده بود با اونم مادرم یکسره جنگ داشت وقتی شدم ۱۶ ساله با یک دختر دوست شدم به قدری کمبود محبت داشتم که سال ۸۵ کار میکردم رفتم براش انگشتر طلا خریدم یادمه ۴ گرم وزنش بود که وقتی بهش دادم رفیقاش کپ کرده بودن اونقدر وابستش شدم که همه چی رو ول کردم و فقط امیدم اون بود اونم بعد یکسال رفت شدم ۱۷ ساله برای اینکه خودمو خالی کنم رفتم باشگاه بدنسازی ثبت نام کردم اونقدر وزنه های سنگین بلند میکردم که از فشار گریم میگرفت تو باشگاه و مربیم فهمید وقتی پای حرفام نشست فقط سکوت کرد و گفت همیناس که از یک پسر مرد میسازه به خودت افتخار کن با اون حرفش باعث شد تو ۱۹ سالگی برم دبیرستان شبانه ثبت نام کنم و با معدل ۱۸ دیپلمم رو گرفتم بعد رفتم دانشگاه رشته معماری خوندم از دانشگاه فردوسی مشهد کارشناسی رو با معدل ۱۷ گرفتم شغل های زیادی هم عوض کردم از تخصص و تعمیرات سخت افزار کامپیوتر گرفته تا ام دی اف کاری اما اخرشم هیچی نشدم فقط بخاطر یک چیز
بیماری بسیار شدید افسردگی دائم بلاهایی که خانوادم به سرم اوردن رو مرور میکنم الان ۳۵ ساله ام از تمام ادمها متنفرم عاشق تنهایی ام وقتی صدای انسانها به گوشم نمیرسه حالم خوبه شبها بیدارم صبح ها میخوابم ۱۵ سال قرص کلونازپام میخورم قرص ونلافاکسین خوردم سرترالین خوردم سیتالوپرام خوردم خودمو به موش ازمایشگاهی تبدیل کردم چون هیچ ارزشی برای خودم ندارم اما با همه این حال خرابم همیشه سعی کردم هرکس مشکلی داره حلش کنم حتی به همونایی که بهم ضربه های شدیدی زدن
الان ۲۱ ساله پدرم فوت کرده هنوز نبخشیدمش چون همیشه به خودم میگم اگر رفتارهای زشت اون ادم نبود من حداقل یک جراح مغز و اعصاب میشدم چون وقتی بردنم کلاس اول دبستان وسط سال به بابام گفته بودن این رو از مدرسه دولتی ببرید تیزهوشان چیزایی تو کلاس میگه که ما گیج میشیم بقیه بچه ها که اصلا متوجه نمیشن این چی میگه نکته اخر رو هم بگم فوتبالم خیلی خوب بود وقتی ۱۰ سالم بود یادمه یکنفری ۱۰ نفر رو جا میذاشتم بابای دوستم به بابام گفت اینو بذار کلاس فوتبال ایندش خیلی روشنه بابام بهم گفت برو یه توپ پلاستیکی بخر برو تو کوچه همون میشه کلاس فوتبال اما بچه ی همون دوست بابام رفت باشگاه نونهالان ابومسلم و با اینکه چند لول از من پایینتر بود تو ۲۰ سالگی شد کاپیتان نوجوانان ابومسلم تا بعدم رفت تو پرسپولیس
ما که سوختیم ولی بدترین نسلها دهه های سی و چهل بودن هیچی حالیشون نبود همینا دهه شصتی ها و هفتادی ها رو به فنا دادن
حالا هرکدومتون حس میکنه روحیش خرابه اینا رو بخونه خدارو شکر کنه