فهرست مطالب
خلاصه این مطلب را در این پادکست گوش دهید:
اختلال شخصیت مرزی (BPD) یا بوردرلاین دیزوردر یک اختلال سلامت روانی است که با نوسانات شدید خلق و خو، بیثباتی در روابط بین فردی و تکانشگری (رفتار نامناسب با شرایط) مشخص میشود. افراد مبتلا به به این اختلال ترس شدیدی از رها شدن دارند و در تنظیم احساسات خود به ویژه خشم مشکل دارند.
اختلال شخصیت مرزی متعلق به اختلالات شخصیت «خوشه B» است که شامل رفتارهای نمایشی و نامنظم است. بسیاری از افرادی که با اختلال مرزی زندگی میکنند نمیدانند که به آن مبتلا هستند. تست شخصیت شناسی در کنار روانشناس یا روانپزشک به تشخیص آن کمک خواهد کرد. برای دریافت نوبت آنلاین یا حضوری با روانشناس میتوانید همین حالا به بخش نوبتدهی سایت دکترتو مراجعه کنید.
بیماری اختلال شخصیت مرزی یا بوردرلاین دیزوردر چیست؟
اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک وضعیت سلامت روان پیچیده است که با نوسانات شدید خلق و خو، تصویر ناپایدار از خود، تکانشگری و مشکل در حفظ روابط پایدار مشخص میشود. افراد مبتلا به BPD اغلب ترس شدید از رها شدن را تجربه میکنند، درگیر رفتارهای خود ویرانگر هستند و احساس ناپایداری از خود دارند.
علائم BPD میتواند زندگی روزمره فرد را به شدت تحت تاثیر قرار دهد و باعث رفتار نامنظم و پریشانی عاطفی شدید شود. درمان بوردرلاین معمولاً شامل رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) است تا به افراد کمک کند احساسات خود را مدیریت کنند و روابط خود را بهبود بخشند.
تفاوت اختلال شخصیت مرزی و دوقطبی چیست؟
تفاوت بوردرلاین و انواع اختلال دو قطبی این است که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تمایل به تجربه شیدایی و افسردگی دارند، در حالی که افراد مبتلا به BPD درد عاطفی شدید و احساس پوچی، ناامیدی، خشم، ناامیدی و تنهایی را تجربه میکنند. همچنین در شخصیت مرزی، تغییرات خلقی کوتاه مدت است.
اختلال شخصیت مرزی و خودشیفته چه فرقی دارند؟
افراد مبتلا به NPD یا خودشیفتگی، خود را برتر از دیگران میدانند. آنها نسبت به تواناییها و دستاوردهای خود احساس اغراقآمیز دارند. در مقابل، افراد مبتلا به بوردرلاین تصویری ناپایدار از خود دارند و خود را «بد» یا بیارزش میبینند.
علائم اختلال شخصیت مرزی چیست؟ (علائم بیماری بوردرلاین)
بسیاری از افراد یکی یا بیشتر علائم زیر را تجربه میکنند، اما فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بسیاری از علائم ذیل را به طور مداوم در سراسر دوران بزرگسالی تجربه میکند. اصطلاح «مرزی» به این واقعیت اشاره دارد که افراد مبتلا به این وضعیت تمایل دارند که در طول زندگی خود به دیگر مشکلات روانی از جمله جنون دچار شوند.
یکی از مشکلات این اختلال این است که افراد مبتلا به شخصیت مرزی تمایل به داشتن روابط نزدیک با دیگران دارند، اما واکنشهای عاطفی شدید و ناپایدار آنها باعث میشود که دیگران از آنها دور شده و احساس انزوا در درازمدت بگیرند. اختلال مرزی علائم زیادی دارد که در هر فرد متفاوت بوده و در زنان شایعتر است. نشانههای رایج این اختلال عبارتند از:
- نداشتن احساسی ثابت در مورد هویت خود و احساس ناکار آمد بودن
- احساس انزوا و خستگی و پوچی
- عدم توانایی در احساس همدلی با دیگران
- سابقه روابط ناپایدار و به شدت متغیر از تبدیل عشق به نفرت
- واکنشهای شدید عاطفی به احساس رها شدن یا شک به آن
- ناپایداری خلقی که میتواند چندین روز یا فقط چند ساعت طول بکشد
- احساس شدید اضطراب، نگرانی و افسردگی
- رفتارهای تهاجمی، مخاطره آمیز، خودمحور و خطرناک، از جمله رانندگی بیپروا، سوء مصرف مواد مخدر یا الکل، داشتن رابطه جنسی متعدد و نا امن
- خصومت و دشمنی
- برنامههای نامناسب شغلی، اهداف و آرزوها
- ناپایداری در ارتباط بین فردی
۱. اختلال شخصیت مرزی در نوجوانان و کودکان
اختلال شخصیت مرزی خاموش برای برخی از نوجوانان میتواند شدیدتر و نشانه مشکلات جدی باشد. اگر نوجوان شما نوسانات شدید و مکرر خلقی، رفتارهای تکانشی، آسیب رساندن به خود یا مشکلاتی در روابط را تجربه میکند، ممکن است به دلیل یک بیماری روانپزشکی به نام اختلال شخصیت مرزی (BPD) باشد.
۲. نشانه های اختلال شخصیت مرزی در مردان
علایم اختلال شخصیت مرزی در مردان با آشفتگی عاطفی زیاد همراه است. نوسانات شدید خلق و خو، ترس از رها شدن، و مشکل در تنظیم احساسات میتواند منجر به احساس خشم و ناامیدی شود. در این زمینه شخصیت شناسی به فرد کمک خواهد کرد. شخصیت شناسی چیست؟ با انجام تست و آزمایش متعدد به کشف شخصیت افراد میپردازد. حمایت و درمان مناسب میتواند به فرد کمک کند تا این چالشهای عاطفی را طی کند.
۳. نشانه های اختلال شخصیت مرزی در زنان
نشانه های شخصیت مرزی در زنان شامل احساس خالی بودن از درون، عزت نفس پایین، احساسات و عواطف قوی و طاقت فرسا، نوسانات خلقی شدید از جمله طغیان اضطراب، خشم و افسردگی و الگویی از روابط پر سر و صدا با دوستان، خانواده و عزیزان است.
متن انگلیسی:
به نقل از سایت verywellmind
If one or both partners in a relationship have BPD, it does not mean that the relationship is doomed to fail or become a source of stress. Taking the right steps can help reduce the negative impact on your relationship so you can maintain a healthy and fulfilling relationship with your partner.
ترجمه فارسی:
اگر یک یا هر دو طرف در یک رابطه دارای اختلال BPD هستند، به این معنی نیست که رابطه محکوم به شکست یا تبدیل شدن به منبع استرس است. برداشتن گامهای صحیح میتواند به کاهش تأثیر منفی بر رابطهتان کمک کند تا ارتباط سالم و رضایتبخش را با شریک زندگیتان حفظ کنید.
۴. رابطه بین اختلال شخصیت مرزی و خودکشی چیست؟
حدود ۸۰ درصد از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، رفتارهای خودکشی را نشان میدهند، از جمله تلاش جهت خودکشی، خودزنی، خودسوزی و سایر اقدامات مخرب. تخمین زدهاند که بین ۴ تا ۹ درصد افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی جان خود را به علت خودکشی از دست میدهند.
۵. شخصیت مرزی در رابطه زناشویی چه تاثیری دارد؟ (اختلال شخصیت مرزی و ازدواج)
تحقیقات نشان داده است که شخصیت های مرزی با استرس مزمن بیشتر، درگیریهای مکرر و رضایت کمتر شریک در روابط عاشقانه درگیر هستند. زندگی با فرد مبتلا به اختلال روانی شخصیت مرزی بسیار استرسزا است و میتواند حس گروگان بودن و رها شدن را با هم ترکیب کند. همزمان با احساس نیاز شدید شریک زندگیتان، ممکن است از طرف او نیز احساس رنجش، تهدید یا حتی نفرت کنید.
علت بیماری بوردرلاین چیست؟
اختلال شخصیت مرزی به زبان ساده تغییرات خلقی سریع و ناهماهنگ است. علت اختلال مرزی ناشناخته است، اما ترکیبی از عوامل ژنتیکی، محیطی و عصبی میتواند در ایجاد آن نقش داشته باشد.
ویژگی های شخصیت مرزی میتواند به میزان زیادی بر زندگی افراد تأثیر بگذارد و باعث بیثباتی عاطفی، مشکلات شدید روابط، رفتارهای خودآزاری، اقدامات تکانشی و کاهش کلی عملکرد و رفاه فرد شود. تشخیص و درمان مناسب میتواند به افراد در مدیریت علائم و بهبود کیفیت کلی زندگی کمک کند.
روش تشخیص اختلال شخصیتی مرزی چگونه است؟
آیا من اختلال شخصیت مرزی دارم؟ یک متخصص بهداشت روان دارای مجوز مانند روانپزشک، روانشناس یا مددکار اجتماعی بالینی، میتواند اختلال شخصیت مرزی را بر اساس ارزیابی کامل علائم، تجربیات و سابقه پزشکی خانوادگی فرد تشخیص دهد. در ارزیابی از شما در مورد افکار و احساسات ، آنچه احساس میکنید در آن خوب هستید، در کجا مشکل دارید و نحوه مدیریت روزانه شما سوال میشود.
اختلالات شخصیت مرزی روش تشخیص دقیقی ندارد و تست اختلال شخصیت مرزی یا تست بیماری بوردرلاین دیزوردر آنلاین که در سطح اینترنت وجود دارد، میتواند تا حد کمی کمک کننده باشد.
درمان اختلال شخصیت مرزی چیست؟
زندگی کردن یا در ارتباط بودن با فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، میتواند به شدت تنشزا و پر استرس باشد و تصدیق و پذیرفتن آنها بسیار سخت است، اما درمان مناسب کمک کننده است. اگر نگران هستید که شما یا شخصی که با آن در ارتباط هستید، ممکن است اختلال شخصیت مرزی داشته باشد، با یک متخصص بهداشت روان تماس بگیرید.
بسیاری از متخصصان مراقبتهای بهداشتی برای کمک به شما در مسیر بهبودی در دسترس هستند. فرق بین روانشناس و روانپزشک این است که روانشناسان در رویکرد گفتار درمانی تخصص داشته و روانپزشکان در زمینه دارو درمانی و روان درمانی کار میکنند.
از آنجایی که اختلال شخصیت مرزی میتواند یک بیماری پیچیده باشد و معمولا به درمان درازمدت نیاز دارد، یافتن یک متخصص بهداشت روانی که در درمان این بیماری تخصص دارد، مهم است.
در کنار روان درمانگر، فرد یاد میگیرد که چگونه احساسات خود را بهتر مدیریت کند و روابط سالم و ارزشمندی پیدا کند. جلسات گفتار درمانی به یادگیری شیوههایی کاهش رفتارهای پرخاشگرانه و مخرب و درک بیشتر شرایط کمک میکند. در صورتی که فرد به درمان طولانی مدت متعهد شود، تغییرات مثبت و سالمی ایجاد خواهد شد و میتوان نتیجه آن را دید.
داروی بیماری بوردرلاین چیست؟
رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) درمان استاندارد طلایی برای بیماری بوردرلاین دیزوردر است. با این حال پزشک شما ممکن است باتوجه به شدت اختلال داروهایی مانند زاناکس آلپرازولام ضد اضطراب، داروی ضد افسردگی زولافت سرترالین و زیپرکسا اولانزاپین ضد روان پریشی را هم تجویز کند.
نتیجه گیری و راهنمای مراجعه به دکتر
برای درمان و مدیریت اختلال شخصیت مرزی، به دلیل تاثیری که در روند فعالیتهای زندگی فردی و اجتماعی فرد میگذارد، باید حتما به روانشناس یا متخصص روانپزشک مراجعه کرد. مانند هر بیماری دیگری، در مورد این اختلال هم هم مهم است که بهترین و در دسترسترین پزشک و درمانگر را انتخاب کنیم. در وبسایت دکترتو میتوانید بهترین دکتر روانشناس و متخصص روانپزشک را پیدا کنید. همچنین امکان دکتر روانپزشک آنلاین (دکتر اعصاب و روان آنلاین) و دکتر روانشناس آنلاین هم در دکترتو برای شما وجود دارد.
دکترتو مراقب سلامتی شماست!
منم چند وقتی هست که تشخیص داده شده دچار این بیماری هستم. تنها تفاوتش با قبل که نمیدونستم اینه که میدونم چمه. وگرنه هیچ درمانی نداره. ۳۴ سالمه از همسر و فرزندم نتونستم لذت ببرم. حس پوچی و ناامیدی ولم نمیکنه. دوبار خودکشی کردم. همسرم خسته شده و نمیتونه تحمل کنه. از طرفی هم دلش میسوزه برام که تنها بمونم. انقدر بالا پایین میشه احساسات آدم که نمیتونی باور کنی خوشحالی یا ناراحت بلاخره. من ک روز به روز به خودکشی نزدیک تر میشم و میبینم کسی کاری از دستش برنمیاد. خانواده خودم که باورشون نمیشه من مریضم. همسرمم توان همراهی با بیماری مثل منو نداره. اصلا بقیه نمیتونن بفهمن حس و حال های یک بیمار مرزیو. هر چیزیو سرکوب برداشت میکنم. هر انتقادی بهمم میریزه. مخصوصا از طرف شریک عاطفی. بعضی وقتا بی نهایت مهربونم بعضی وقتا فقط میخوام خودمو بکشم تا بقیه از دستم راحت بشن.
سلام
بسیار متاسفم که این احساسات دردناک را تجربه میکنید. اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک وضعیت پیچیده است که میتواند بر روابط، احساسات و درک فرد از خودش تأثیرات عمیقی بگذارد. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً با نوسانات شدید عاطفی، احساس پوچی، ترس از طرد شدن و مشکلات در کنترل احساسات و رفتارها مواجه هستند. این تجربهها میتوانند باعث احساس عدم امنیت، سردرگمی و حتی خودآسیبرسانی شوند.
شما به وضوح در مسیر سختی قرار دارید و مهم است که بدانید احساساتی که تجربه میکنید واقعی و معتبر هستند. ولی همچنین باید بدانید که کمک و درمانهای مؤثری برای اختلال شخصیت مرزی وجود دارند. رواندرمانی مانند درمان رفتاری دیالکتیکی (DBT) میتواند به شما کمک کند تا احساسات خود را بهتر مدیریت کرده و روابط خود را بهبود بخشید. البته درمان به زمان و صبر نیاز دارد و نباید ناامید شوید.
در مورد همسر و خانوادهتان، آنها ممکن است نتوانند کاملاً درک کنند که چه احساسی دارید، چون اختلال شخصیت مرزی به دلیل نوسانات شدید عاطفی میتواند خیلی سخت برای دیگران قابل درک باشد. به همین دلیل، شاید نیاز به حمایت حرفهای برای راهنمایی شما و همسرتان در جهت درک بهتر و مدیریت شرایط وجود داشته باشد.
بهترین راه این است که با یک متخصص سلامت روان (مانند روانپزشک یا روانشناس) مشورت کنید. همچنین در مواقع بحرانی که به خودکشی فکر میکنید، بسیار مهم است که به حمایت فوری دسترسی داشته باشید، مانند تماس با خط بحران خودکشی یا یک مشاور روانی که بتواند شما را در این مواقع حمایت کند. شما ارزشمند هستید و میتوانید از این بحران عبور کنید.
روانشناس خوب
من مادر یه فرزند بردرلاینم الان ۱۲سال از زمانی که بیماریشو تشخیص دادم گذشته وبه بن بست رسیدم اینکه میگن درمان میشن اصلا اینطور نیست من از معدود افرادیم که بیماری فرزندم رو از همون ابتدا تشخیص دادم چون خودم تو درمان بودم بهترین دکترا هم نتونستن کاری کنند والان بجایی رسیده که هر روز آرزوی مرگ دارم چون خسته راهم
سلام
متأسفانه شرایطی که توصیف کردید بسیار چالشبرانگیز است و قابل درک است که احساس خستگی و ناامیدی کنید. مواجهه با بیماریهای روانی خاص مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD) میتواند بسیار سخت و دشوار باشد، بهویژه زمانی که درمانها و راهکارها به نتیجه مطلوب نمیرسند. اما مهم است که بدانید شما تنها نیستید و افراد بسیاری در مسیر مشابه قرار دارند. در چنین شرایطی، یافتن حمایتهای حرفهای مانند مشاوره برای خودتان و همراهی با گروههای حمایتی میتواند به شما کمک کند تا توانایی مقابله با این چالشها را پیدا کنید. همچنین، گاهی تغییر روشهای درمانی و جستجوی درمانهای نوین میتواند تاثیرگذار باشد. حتماً در کنار مراقبت از فرزندتان، به خودتان هم اهمیت دهید.
من میتونم خیلی سریع خندمو متوقف کنم . یهو وسط خندیدن دیگه چیزی برای خحدیدن پیدا نمیکنم. دوستامو دوست دارم ولی نمیتونم تحنلصون کنم و بعضی وقتا ازشون فاصله میگیرم و گوشه گیر میشم و وقتی باهام حرف میزنن بی توجهی میکنم. احساس میکنم که زیبا نیستم و اهدافی ندارم و حس میکنم شکست میخورم. نه شادم و نه غمگین. احساس یه آب راکد رو دارم. نمیدونم چی میخوام . احساس بی ارزشی میکنم و حس میکنم دارم از نظر تحصیلی افت میکنم احساس میکنم کارهام بی ارزشه و هیچکس زیاد بهم توجه نمیکنه
سلام
احساساتی که توصیف کردهاید میتواند نشانههایی از بیانگیزگی و شاید افسردگی خفیف باشد. این نوع احساسات، مثل بیارزشی، عدم هدف و سردرگمی در روابط، اگر طولانیمدت ادامه داشته باشند، ممکن است بر روحیه و عملکرد شما اثر بگذارند.
صحبت با یک مشاور یا روانشناس میتواند به شما کمک کند تا ریشه این احساسات را پیدا کنید و راههای بهتری برای مقابله با آنها بیابید. همچنین، تلاش کنید که هدفهای کوچک و مشخص برای خودتان تعیین کنید و به خودتان اجازه بدهید که به پیشرفتهای کوچک هم ارزش بدهید.
روانشناس خوب
سلام
دوستان کسی که این مطلب رو نوشته یعنی مسعود عزیز یکی از دوستان بنده هست
این آقا تا الان کلی به بیمارهای مرزی کمک کرده ، ولی خودش میگه که متاسفانه این افراد به درد یک رابطه جدی و طولانی مدت نمیخورند ، خدا میدونه چقدر به دنبال درمان و راهکارهایی بوده و چقدر زیبا یه سری از بیمارهای مرزی باهاش جلو رفتند و نتیجه داده ، پس قضاوت نکنیم و حقیقت را ببینیم ، مسعود با کلی از بیمارها وقتی شروع به صحبت کرده گفته که رفتارها و حرکت های اونها چه اثرات مخربی روی سیم کشی عصبی طرف مقابل رابطه به وجود اورده
ادم همانطور که خودشو میبینه باید اثرات دستکاری روانی خودش در طرف مقابل رو هم ببینه ، در کل هر کسی خواست پیوی تلگرامشو بذاره ایشون چک میکنه و واقعا کمک کننده هست مثل همین الان که همه میگن چقدر قشنگ توضیح داده درباره بیماران مرزی به همون زیبایی هم راه حل های مناسب میده
سلام و سپاس از شما رضا و مسعود عزیز
ممنونم از پیام تان
تندرست باشید
سلام
من یک بیماری اختلال شخصیت مرزی هستم چندین ساله این بیماری رو دارم آدم لذت بردن از همه چیز رو از دست میده معنای واقعی خوشحالی رو یادش میره
بیماری من با افسردگی شروع شد و سه ساله اختالال شخصیت مرزی برام تشخیص داده شده این همه دکتر و دارو هیج کدوم نتیجه چندانی نداده
در جواب کسانی که میگن این افراد غیر قابل تحمل هستن باید بگم بیماری با شخصیت ما همچین کاری کرده هیچ کس دوست نداره بیمار باشه خوبه که همدیگرو قضاوت نکنیم اینقدر به هم دیکه برچسب نزنیم
نگین عزیز
ممنونم از پیام خوب تان
بیماری اختلال شخصیت مرزی (BPD) واقعاً میتواند تجربهای دردناک و پیچیده باشد، و احساساتی مانند بیثباتی عاطفی، مشکل در ایجاد روابط پایدار و احساس پوچی از جمله چالشهای اصلی آن هستند. این بیماری میتواند با افسردگی و اضطراب همراه باشد و به افراد احساس بیارزشی و سردرگمی بدهد.
خوشبختانه، اختلال شخصیت مرزی قابل درمان است و معمولاً با درمانهای روانشناختی مانند DBT (درمان دیالکتیک رفتاری) و همچنین دارو درمانی برای مدیریت علائم همراه با حمایتی از افراد متخصص در حوزه سلامت روان، بهبود مییابد. گاهی ممکن است درمان زمانبر و نیازمند تعهد و صبر باشد، اما پیشرفتها ممکن است حتی در شرایط دشوار هم مشاهده شود.
درک این که دیگران نمیدانند شما با چه چالشهایی مواجه هستید، طبیعی است و مهم است که از خودتان حمایت کنید. هیچکس دوست ندارد بیمار باشد، و مهم است که به جای قضاوت، با خود و دیگران با مهربانی و همدلی رفتار کنیم. تغییر درک اجتماعی و افزایش آگاهی درباره این بیماری میتواند به افراد مبتلا کمک کند تا حمایت بیشتری دریافت کنند.
سلام نگین جان
من راهکار عالی برای شما دارم اگر تمایل دارید پیوی تلگرام بدید
میشه برای منم بفرستید
@erahatom
شخصی که دچار اختلال شخصیت مرزی و خودشیفتگی و نمایشی بود
من با یکی از این افراد بودم و واقعا به جای اینکه ایشون رو درست کنم ایشون منو کنترل میکرد در حالی که من از بیماری ایشون مطلع نبودم و پس از اتمام رابطه و با تناقص های فراوان ایشون موفق به کشف بیماری ایشون شدم، از اونجایی که هیچ کنترلی روی خودشون ندارند در رابطه اجازه کنترل و تصمیمات رو از شما هم میگیرند و به اشخاص بیرون از رابطه میدهند،این افراد علاوه بر بردرلاین در اکثر مواقع دچار خودشیفتگی و شخصیت نمایشی هم هستند یعنی میکس شدن این اختلالات،بسیار پر تناقص در رفتار و گفتار،از خانواده مینالند و بعد به خاطر همون خانواده رو در روی شما در میان و شما دچار گیجی میشی،از یک سری کارها شمارو منع میکنن و بعد خودشون اونهارو انجام میدن،یک سری استرس و تروما از تجربه های پیشین زندگی خود به شما میدهند و بعد دقیقا همون کارها تکرار میشه و شما استرس ضربه ای که در گذشته ایشون خورده را میخوری ، تهدید به خودکشی و خودزنی دارند، امروز به شما میگن خودمو میکشم و بعد فردا که دچار بی ثباتی عاطفی میشن میگن برو بابا خودکشی چیه این چرت و پرتا چیه،کاملا افراد دهن بین هستند ، فاقد اراده و تصمیم گیری ، بی نهایت به شما برچسب میزنند یعنی هر بیماری که خودشون دارند را به شما برچسب میزنند مثل:شمارو به اوج جنون و داد و بیداد و فحشا میکنند و بعد با دست شمارو نشان میدهند و میگن نگاه کنید این دیوونه هست یا تو ثبات روحی روانی نداری یا من در کنار تو احساس امنیت نمیکنم یا تو گوشه گیر و منزوی هستی ، بینهایت روابط دوستانه بیش از حد صمیمانه دارند ، اکثر رفیق های آنها جنس مخالف هستند ، در همه حد و حریم های دیگران وارد میشوند و به دیگران اجازه وارد شدن در حریم خودشان را میدهند ، در عین نابالغ بودن از نظر عقلی و روحی دم از بالغ و پخته تر شدن میزنند ، بسیار افراد پر حاشیه و دردسر سازی هستند در حالی که صفحات مجازی آنها را چک کنید دم از دور ماندن از افراد حاشیه ساز میزنند ، دنیا و رابطه و دوستان و کار کاملا برای آنها یک بازی هست و با دیگران بازی میکنند و دستکاری روانی میکنند طرف مقابل را ، اگر این فرد در کنار شخصی از دوستان خود دست به رفتارهای کاملا بی ثبات و شبیه به خیانت اعم از لمس کردن ، بغل کردن ، کنار یک جنس مخالف خوابیدن ، دستمالی کردن همدیگه و یا خانه جنس مخالف رفتن و شب گردی های مکرر و…….داشته باشند و شما اعتراضی بکنید به شما انگ بدبینی میزنند و اینکه خودشان از انجام این کار منظور خاصی نداشتند و شما دارید انگ تهمت و خیانت به او میزنید ، در عین این که شمارو به اوج رسوندن با کله به زمین میکوبند چون خودشان به کرار در روابط شکست خوردند و خرد شدند و دوست دارند شما هم این موضوع را تجربه کنید برای همین میگم دنیا براشون بازی هست ، از درون پوچ و تو خالی هستند و اصلا دلی ندارند برای عاشق شدن و این موضوع دل بستن از سمت اونها فقط یک حالت شیدایی هست که به مرور آتش این به ظاهر عشق در آنها دیر یا زود فروکش میکند ، ۲حالت داره یا شمارو تنها میزارن و میروند یا انقدر رفتار های نامناسب نشان میدهند که بالاخره شما ترکشان میکنید،در عشق و رفتار و گفتار در هر ۳موارد کاملا بی ثبات هستند اصلا نمیفهمند چی از دهنشون در میاد ، یک شخصیتی که به بند و باری اجتماعی میرسه و خودش رو یک شخصیت مستقل اجتماعی میدونه ، هیچگونه خلوت برای درست کردن خلا رابطه خودتان با این افراد پیدا نمیکنید به دلیل دوستان بیش از حدی که دارند و خودشون رو آدمی میدونن که روابط اجتماعی قوی دارند ، اصلا نمیدونند کی هستند چرا وجود دارند یا چرا در این نقطه هستند یا چرا رفتند ، همیشه حق به جانب هستند و از اونجایی که به بلوغ مغزی و روحی نرسیدند به هیچ عنوان نمیتونید باهاشون صحبت منطقی داشته باشید ، هر کسی که با این افراد در ارتباط بوده بعد از اتمام رابطه و فشار روحی روانی سنگین از این افراد دچار ترومای روحی شده و بسیار هضم آن دوره از رابطه با این فرد براش سنگین بوده و با تراپی و مشاوره های مکرر خودشو سرپا کرده ، به نحوی شمارو ترک میکنن که اصلا شک میکنید از ابتدا وجود داشتید ، کاملا با شما بازی میکنند به قول روانشناس های خیلی معروف انگار که در بازی شطرنج هستند و از قبل مثلا ۸ ماه الی یکسال قبل از اتمام رابطه نقشه کشیدند که حتی چگونه از شما جدا شوند ، به خاطر بی ثباتی رفتاری و کلامی در اجتماع باعث سرخوردگی شما میشوند و به شما احساس بی غیرت بودن و از مردانگی افتادن دست میده ، هیچ کاری را ارزیابی نمیکنند و برای آنها چیزی به اسم ریسک وجود نداره مثلا یه پسر که دوست ۵ماهه آنها باشد میگه بریم خونه ما مشروب بخوریم اصلا به این فکر نمیکنند این شخص کی هست خانوادش کی هستند این مشروب از کجا معلوم سالم باشه اصلا از کجا معلوم تو خونه فقط همین شخص باشه هیچی هیچی بدون فکر دعوت را قبول میکنند و میرن و زمانی که شما این سوالاتی که عرض کردم را مطرح میکنید ، آنها به شما انگ بدبینی میزنند که تو چقدر بدبینی به آدمها در حالی که شما یک آدم سالم هستید که احتیاط میکنید چون احتیاط شر عقل هست، اگر شما یک نوشابه شیشه ای با کیک بهشون بدید نوکر شما هم هستند ولی نفر بعدی یک نوشابه یک و نیم لیتری باز کنه و بهشون بده خیلی با ایشون صمیمی تر میشن تا با شما ، ولگردی و ولخرجی و رفیق بازی و شب گردی و…….تمامی رفتارهای آنها افراطی است،مدام بند کش تنبون این و اون برای سر کار رفتن ، بیرون رفتن و….. هستند ، دائم به دنبال گشت و گذار و تفریح هستند و اصلا نمیتونن سرجاشون بشینن ، در تمامی رفتارهای ذکر شده از شما توقع سکوت یا بخشش یا سرزنش نکردن دارند که غیر ممکنه چون بعد از یک اشتباه خیلی بزرگ و سنگین به جای انعطاف و درست کردن و اشتباه کردن کمتر دقیقا معکوس عمل میکنند و دوباره اشتباه بزرگتری میکنند ، به شما انگ کنترل گری آنها را میزنند ، در بعضی مواقع به خاطر رفتارهایی که به سلامتی خودشان آسیب وارد میکنند هم باید دعوا کنید که این کار باعث آسیب رساندن به خودت میشه ولی اون در عوض این لطف شما گریه زاری میکنه و نسبت به شما سردتر میشه و در نهایت شمارو مقصر میدونه و به شما برچسب های بیشماری میزنه ، این افراد اکثرا دچار خودشیفتگی هم هستند یعنی در مواقع بردرلاین خود را بی ارزش میدونن و در مواقع خودشیفتگی خود را برتر از شما میدانند که حتی ممکنه این اعتماد به نفس کاذب را شما به ایشان داده باشید برای بهتر شدن حالش و درمانش ، در کل این افراد نه همسر میخوان نه دوست و نه همکار بلکه والدینی میخواهند که سرپرستی آنها را به عهده بگیرید ، این افراد میخواهند مثل آهنربا باشند و همه را به خودشان جذب کنند که در اکثر مواقع موفق هم میشوند به دلیل اینکه هویتی از خود ندارند و در برخورد با هر شخص خود را به شکل آن شخص در میارن یعنی یک هویت هفتگانه که مث آفتاب پرست رنگ عوض میکند ، برای همه مرحم و غمخوار هست به جز خانواده و همسر خود که آنها را بینهایت عذاب میده و به اوج جنون میرسونه ، مثلا برای دوستانشون بینهایت پول خرج میکنند و بعد که جیب شما و خودشان را خالی کردند میگن نه ما به درد هم نمیخوریم من به دنبال مرد یا زنی هستم که بتونم روش تکیه کنم یعنی اصلا انگار نه انگار که خودشون بر اساس بی عقلی خودشون دارن اتفاقات را به این شکل رقم میزنن یعنی قشنگ لقمه رو دور سر خودشان میگردانند ، کاملا بی مسئولیت و پر توقع هستند ، این افراد هیچ دلی ندارند که بخوان عاشق شما بشن و از درون پوچ و تو خالی هستند برای مثال کافیه از خودتون بپرسید کسی که هویت نداره و نسبت به خودش شناخت و علاقه ای نداره چگونه میتواند شما را بشناسد و به شما علاقه مند باشد ، این افراد تا زمانی با شما هستند که تن به کارهایی بدهید که مورد علاقه ایشون هست و بهشون خوش بگذره و پس از مخالفت یا زمانی که احساس کنند شما مخالفتی دارید با این رفتارها و خسته شدید و از آنها توقع انعطاف دارید هر چند هم که خودتون بی نهایت انعطاف نشون داده باشید در این رابطه دیگر برایش سرگرم کننده نیستید و شما را دور میندازن و چندتا دوست هم آماده همیشه دارن برای یک همچین روزهایی که روز مبادا خودشون میدونن و دوباره پس از اتمام رابطه با شما کارشان را از سر میگیرن شروع میکنند به نمایش دادن خودشان به اطرافیان که مطمئن شوند هنوز خریدار دارند و تو بورس هستند و اسم تمامی اینهارو میزارن قوی بودن و رها کردن شخصی که بیمار بود یعنی شما یا ما با هم تفاهم نداشتیم ، هر کاری که کرده باشید در آخر وظیفه شما بوده از نظر ایشون ، در نتیجه روابط با این افراد یک جنگ روانی تمام عیار هست و عقل خود را از دست میدهید و در برزخی در بلاتکلیفی رها میشوید و اینکه به این افراد توجه کنید یا تشویق کنید اینها را یا فلان جور برخورد کنید و…….باید عرض کنم منجی کسی که باعث از دست دادن عقل و روح و روان خود شما میشود واقعا نمی ارزد و این موضوع وظیفه شما هم نیست و باید از خودتان یک سوال بپرسید چرا شخصی که خودش به خودش اهمیت نمیده من اهمیت بدم!!؟؟!!؟؟اگر هم فکر میکنید این افراد مطلع نیستن از رفتارهای خود باید عرض کنم در زمان اتمام رابطه خیلی خوب به این موضوع پی میبرید که کاملا آگاه هستند حتی موضوعاتی که شما فکر میکردید از آن بی اطلاع هست. این اطلاعات و تجربه من در رابطه با این شخص بود امیدوارم کمکی باشد برای شما
سلام
واقعا ممنونم از توضیحات کامل
و به اشتراک گذاشتن تجربه تان
تندرست باشید دوست عزیز
سلام جناب مسعود
خیلی عالی بود بسیار کامل بسیار دقیق بسیار دلنشین میتونم بگم نوزده سال رفاقت با یک ادمی که باهاش درارتباط بودم را شرح دادید و یک مرهم رو زخمی که ایا اشتباه کردم رها کردم حیف شد را گذاشتید.
سلام
دوست عزیز چقدر قشنگ و با جزئیات توضیح دادید، ممنون.. من یک شخصیت مرزی هستم.. فقط میتونم بگم برای اینکه از رفتاراشون دچار مشکل روانی نشید، وقتی رفتارهای منفی و خشم دارند به دل نگیرید چون بی اختیار اینکارو میکنند و بعد پشیمون میشن ولی نمیگن اشتباه کردن که به عقلشون شک نکنید.. در کل خیلی گناه دارند به خاطر شرایط محیطی و خانواده به این وضع دچار شدن.. دست خودشون نیست دنیا رو اینطوری میبینند.. اگر میخواید مرزی ها رو درک کنید اینو بگم که اون تصوری که شما از فلسفه وجودی دنیا و خدا و انسان بهش میرسید و دچار سردرگمی میشید این بیچاره ها این حس سردرگمی رو در مورد خودشون و هویتشون دارند.. یک شکست رابطه میدونید که چقدر دردناکه ولی این افراد به خاطر رفتارهای ناپایدار دچار چندین روابط ناپایدار میشن و خودتون تصور کنید چقدر زندگی براشون دردناک میشه!.. احساس قوی بودن میکنند چون واقعا هستند که از پس این همه درد برمیان.. براشون جداشدن راحته چون این جداشدن ها بارها تکرار شده و یاد گرفتن اینجوری از وجودشون حمایت کنند چون اگر با هر رابطه ای زمین بخورند که دیگه نباید زنده باشن پس بهترین راه حل از پس این دنیا بر اومدن براشون اینه که با مکانیسم دفاعی بیخیالی رابطه رو ترک کنند درصورتیکه ماهیت وجودشون تیکه تیکه شده است.. من خودم ازین مرزی های دیوونه ام خیلی برام سخته ثبات داشتن به زور خودمو کنترل میکنم ولی بعضی وقت ها دیگه نمیتونم و دچار خشم میشم که عواقب بدی هم همیشه داره و باعث داغون شدن هر نوع رابطه کاری و عاطفی و غیره میشه.. ولی یه چیز منو آروم میکنه اونم گوش دادن به آهنگیه که صفر و صده یعنی موزیک متن غمگین با آوازه خوانی شاد داره یا برعکس آوازه خوانی غمگین با موزیک متن شاد داره! به نظرم دیدگاه فکری یک آدم مرزی مثل این آهنگ هاست یعنی دوتا حالت متضاد رو در لحظه با هم داره!! مرزی ها پر از تضادن چون در کودکی باهاشون متضاد رفتار شده و دنیا رو متضاد فهمیدن..
مهلا عزیز
ممنون از اینکه این موضوع را با ما به اشتراک گذاشتید. شما واقعاً با وضوح و دقت به احساسات و تجربیات مرزیها پرداختهاید. قطعاً درک این افراد نیازمند همدلی و آگاهی عمیق است، چرا که آنها در معرض تضادهای داخلی زیادی هستند. موسیقیای که توصیف کردید هم بسیار جالب است، چرا که دقیقا تضادهایی که در ذهن مرزیها وجود دارد را به خوبی نشان میدهد. همدلی و پذیرش از اطرافیان میتواند به این افراد کمک کند تا احساس امنیت و درک بیشتری داشته باشند. امیدوارم بتوانید در مسیر ثبات و کنترل احساساتتان موفق باشید.
اگر خواستید یک پیوی تلگرام بفرستید دقیقا بگم چکار کنید ، روشهایی که عالی هست برای بهتر شدن
درود بر شما بانوی عزیز
انسان در طول زندگی خودش همواره در حال آموختن هست
شما دیوونه نیستی
و حتی کسی به شما برچسب هم نمیزنه
کل زندگی ما بر اساس ذهنیت خود ما نوشته شده مثل شعری که میگن آینه چون نقش تو بنمود راست ، خود شکن آینه شکستن خطاست ، من یک فردی میشناسم که پدرش راننده کامیون بوده هفته ای یک بار پدرشو میدیده ، آیا به نظرت مهلا جان این بچه به طور طبیعی مثل خیلی از بچه های دیگه حقش نبوده از وجود پدر بهره ببره؟
اگر من میگم واقعا رابطه با این افراد نمی ارزه به ۲دلیله:۱-خودتو بزار جای طرف مقابل بعد از چند سال یکی بگه دیگه بهت حسی ندارم و علاقه ای ندارم-۲-دستکاری روانی به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه چه بلایی سر روان طرف مقابل میاره-۳-بعضی آدم ها خودشون مورد دارند میان توی رابطه فکر میکنن میتونن همه چیو درست کنن و اینجاست که هم شما آسیب میبینی و هم طرف مقابلت.
این که بگی من یا امثال من خیلی قوی هستیم که با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنیم و قوی هستیم درست نیست ، خیلی ها مشکلات خودشون رو دارند
یه استادی شاگردهاشو میبره به تفریحگاه کوهستانی ، بعد از یه مدت پیاده روی طولانی شاگرداش خسته و تشنه کنار چشمه شروع به استراحت کردن میکنند ، استاد به هر کدوم یه پیاله آب میده فقط قبل از نوشیدن بهشون میگه یه مشت نمک درون پیاله بریزید و بعد آب رو بخورید ، شاگردها میریزن ولی هیچکدوم نمیتونن آب رو بنوشن ، استاد اینبار یه مشت نمک به داخل چشمه آب میریزه میگه حالا بنوشید شاگردها مینوشند و بعد از سیراب شدن استاد میپرسه خوب چطور بود؟شاگردها میگن واقا عالی بود ،گوارا بود ، استاد میگه مشکلات زندگی به اندازه همین یک مشت نمک هست این به شما بستگی داره که پیاله آب باشید یا چشمه آب
موفق باشی بانو
سپاس فراوان از شما
کامنت خوب و دلگرمی تان
همیشه حال دلتان خوب باشد
سلام ، آقای مسعود
دقیقا چقدر درست و با جزییات اشاره کردید تقریباً لحظه لحظه این موارد را دیدیم الان خودم به افسردگی و خستگی روانی رسیدم اینقدر اذیت شدم که برایتون شاید خارج از تصور باشه آخرش خودم کم کم قطع ارتباط کردم اما واقعا چیزی ازم نمونده برای من یه شخصی بود که تو کار هنر و موسیقی بود اینقدر درد و عذابم دادقابل وصف نیست درست گفتید چسبندگی شدید دارند و میل به خودکشی هرچی میشد مثل بچه لج میکرد میخواست خودشو بکشه نه تحمل صمیمیت داشت نه طاقت دوری فقط میخواست یه نفر مثل یه گربه ملوس پیشش باشه تا هر بلای میخواد سرش بیاره . بودن باهاش مثل اینکه تو را انداخته تو قفس هر موقع دوست داشت در میآورد دلش نمی خواست میکرد تو قفس .قدرت تشخیص خوب و بد رو نداشت اما در از ادعا و منبت بود وسواس تمیزی و تقارن داشت آدمو دیوونه میکرد تو بیرون یه شخصیت غذ و مغرور بود که همه حسرت داشتند میگفتند چه مردی چه آبهتی اما در خلوت یه کودک نابالغ . سعی میکرد با قهر کردن یا کولی بازی حرف خودشو به کرسی بنشانند.همدلی بلد نبود در واقعیت اما نمایش میداد به بقیه .
مثلاً خودشو خیر نشون میداد اما نه برای کمک برای همنوع بلکه برای بدست آوردند اعتبار . شخصیت نمایشی و هیجانی داشت می رفت اجرا یه جور رفتار میکرد بزرگ و کوچک عاشقش میشدند اما تو واقعیت اینطوری نبود تو رانندگی ساده فحاشی شدید میکرد .
کارهای عجیب و غریب و فانتزی های بیمار گونه داشت .واقعا کاری نبود که نکرده باشه کلا آدم های ریسکی بود ولی تو اجتماع خودشو منطقی نشون میداد
مواد از کوک وماری جوانا تا تریاک و گل استفاده میکرد یا مشروب جز عادتهای همیشگیش بود حتی قبل اجرا میخورد این باعث نارضایتی مردم میشد .روابط پرخطر داشت همین باعث شد hpv بگیره
داستان مبتذل جنسی مینوشت قبلش هم مواد استفاده میکرد علاقه شدید به حیوون خونگی بخصوص گربه داشت نه برای حیوان دوستی چون می خواست اعمال قدرت کنه نسبت بهشون شاید خیلی از این حرفها رو کسی باور نکنه مهربونم هم میشد عجیب و غریب بود
اینها رو چهار سال طول کشید بفهم برای من متن عاشقانه می نوشت بعدها فهمیدم ماری جوانا مصرف میکرده .هذیان میگفت یهو به متن مینوشت خطاب به تو که آره درک میکنم الان مادرت فوت شده چه حسی داری درصورتی که شما اصلا مادرت فوت نشده بعدا ازش سوال میکردی میگفت نه من ننوشتم یا منظورم تو نبودی .
هرجا میدید مردم اومدن برای اجراش می رفت تو قالب یه جنتلمن مردم دار مودب با فرهنگ اما تو واقعیت فحاشی میکرد تحمل نقد نداشت
دوست داشت همه ازش تعریف کنند .
اختلال شخصیت نمایشی و خودشیفته رو داشت داستان های عجیب و غریب تعریف میکرد تا ترحم تا تحسین بقیه رو بخره .
وقتی میدید ازش دوری میکنی یا تهدید به خودکشی میکرد یا قهر میکرد تا تو برای سراغش
از بیرون فوق العاده جذاب هستند اما از درون تهی و ناراحت .
برای آدم های نزدیک بخصوص پدر و مادر یا همسر چیزی غیر دردسر ندارند .
من الان یه افسرده غمگینم
سلام
متأسفانه به نظر میرسد شما تجربهای بسیار دشوار و آسیبزای روانی را از رابطهای با فردی که ویژگیهای اختلال شخصیت نمایشی و خودشیفته داشت، تجربه کردهاید. این نوع روابط میتوانند تاثیرات عمیق و مخربی بر سلامت روانی فرد بگذارند، بهویژه زمانی که درگیریهای احساسی شدید، تهدیدات به خودکشی و رفتارهای کنترلکننده و سمی وجود داشته باشد. فردی با چنین ویژگیهایی معمولاً نیازمند تایید و توجه مداوم است و به همین دلیل ممکن است از احساسات و نیازهای دیگران به طور جدی غافل شود. در چنین شرایطی، فردی که دچار این نوع سوءاستفادهها میشود، ممکن است احساس کند که به طور کامل خالی و فرسوده شده است.
برای شما، مهمترین گام در این مسیر، مراقبت از خود و درمان عاطفی است. پیشنهاد میکنم که با یک مشاور یا روانشناس متخصص مشورت کنید تا بتوانید تجربهتان را پردازش کرده و به تدریج از این تجربههای دردناک به سمت بهبود حرکت کنید. درمان میتواند به شما کمک کند تا دوباره احساس قدرت و خودمراقبتی پیدا کنید و از افسردگی و غم ناشی از این رابطه رها شوید. یادآوری این نکته که شما ارزشمند و قابل احترام هستید و نباید بهطور مداوم تحت تاثیر رفتارهای سمی دیگران قرار بگیرید، میتواند اولین گام برای بازسازی روحی شما باشد.
روانشناس خوب
سلام نورا جان
درک میکنم
انسان از یک سری سیم کشی تشکیل شده در بدن،شما سیم کشی بدنت آسیب دیده و دوباره باید نوسازی کنی
اول از همه باید به خودشناسی برسی برگرد به درون خودت
برای مثال آدم هایی که به دنبال چیزی در بیرون از خودشان هستند تا کامل بشوند کاملا دارند نشان میدهند که از درون خودشان دچار کمبودهایی هستند وگرنه در کل هیچ انسانی کامل نیست
به قول کریشنا مورتی هر چه فقر درونی شدیدتر باشد نمایشات بیرونی بیشتر است
دوم از همه بپذیر قهرمان و آدم شرور وجود نداره و همه آدمیم
سوم با خرد و آگاهی به درک برس و با درک به رهایی از خیلی چیزها
چهارم الان که به این وضعیت رسیدی حتما حتما مدیتیشن یا مراقبه کن هر روز حتی به مدت ۱۵ دقیقه در روز
مورد بعدی تو افسرده و مریض نیستی بلکه با یک آدم افسرده و مریض تو یک رابطه بودی و این عادیه که پرخاشگر شده باشی یا خودتو افسرده بدونی چون دستکاری روانی شدی ، فرض کن مثلا ۵ سال شمارو بندازن داخل تیمارستان بعد در را به روی شما باز کنند که شما آزادید برگردید به اجتماع ، به نظرت میتونی الان مثل یک انسان خوب و خوشحال در اجتماع ظاهر بشید؟
اگر دوست مشترک دارید یا با کسی از طرف ایشون آشنا شدی بلاشک قطع ارتباط کن چون بر اساس طرحواره روانی این آدم انتخاب شده
فعلا از اجتماع تا حدودی فاصله بگیر نه اینکه بری به کنج عزلت نشینی تو اجتماع باش تعامل و همکاری داشته باش ولی نه تو رابطه برو نه با کسی دوست شو به دلیل اینکه بیشتر خودتو بشناسی و بیشتر روی علایق و هدف خودت تمرکز کنی و نقاط قوت و ضعف خودت را در بیاری و بیشتر روی اونها کار کنی
افراد مرزی و خودشیفته و نمایشی به دلیل اینکه از درون احساس بی ارزشی میکنند خیلی زود همه چیز براشون بی ارزش میشه پس اصلا به این فکر نکن که تو آدم کم یا بدی بودی که اون فرد با تو این رفتارهارو داشته بلکه اون به دلیل بی ارزشی درونی خودش به این نقطه در تمام امور زندگیش میرسه
تفکر کن نورا جان
زمانی که به درک واقعی و کامل از زندگیت برسی تازه به این فکر میکنی چرا روی جلد بعضی از کتاب ها مینویسند هنر زندگی کردن
زندگی کردن یک نوع هنر هست فقط زنده بودن و نفس کشیدن و خوردن و کار کردن نیست انقدر وسعتش بیشتر از چیزیه که اگر به درک کامل ازش برسی حتی یک لحظه الان وقت نمیکنی بشینی و بگی من افسرده و غمگینم، مثل اینکه شخصی یک بوم نقاشی در اختیار شخص دیگری قرار بده و بگه بجنب زود باش نقاشی کن هی فشار بیاره بدو باید الان بکشی خوب معلوم چه اتفاقی میوفته اون شخص اولین کاری که میکنه گریه میکنه و شاکی میشه که نقاشی یک هنره تو اول هنره نقاشی کردن را به من بیاموز بعد برو کنار بشین تماشا کن ببین من چطور استعداد خودمو روی بوم نقاشی پیاده سازی میکنم ، زندگی هم همینه یک هنره و این هم داستان کسی نبود جز خودت که در این داستان آدم نابلد پای بوم نقاشی کودک درون تو بود و فردی که اون آدم نابلد رو مجبور به نقاشی میکرد خود تو بودی که در نقش والد سرزنشگر ایفای نقش میکرد
پس خواهشا الان دیگه به این کار ادامه نده و خودت با حرفات نزن و هی نگو من غمگینم و افسرده ام ، تو دوباره داری خودت رو تنبیه میکنی و میزنی . پس نزن
الان امیدوارم درک بیشتری داشته باشی که هنر زندگی کردن یعنی چی
پس برگرد به درون خودت و روی خودت متکی باش و برای رشد خودت وقت بزار که دفعه دیگه بتونی با این تجربیات با خرد و آگاهی برخورد کنی
موفق باشی
مسعود عزیز
ممنونم از نظر و توصیه های خوبتان
تندرست باشید
خیلی عالی بیان نمودید متاسفانه همسر برادرم هم بدلیل داشتن چنین رفتارهای آزارنده موجب شد که ازش دور بشیم ولی متاسفانه یک بازیکن تمام عیار هست که برادرم حق رو به او می ده و ما رو محکوم می کنه چون خیلی تحت تاثیر اونه از طرفی برادرم فرد بسیار باشخصیت و مهربان و باوجهه در اجتماع می باشد که طلاق رو بسیار بد می داند و ما درمانده شده و پر از فشار و استرس نمی دانیم چکار کنیم چون به حرف روانشناس هم گوش نمی ده
سلام
متاسفانه، وقتی فردی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است، میتواند روابط اطرافیان خود را با رفتارهای متناقض و آزاردهنده تحت تأثیر قرار دهد. در این شرایط، چون شخص مبتلا به این اختلال ممکن است هیجانات شدید و رفتارهای کنترلناپذیر داشته باشد، اطرافیان او به ویژه در خانوادهها با چالشهای بزرگی مواجه میشوند. از طرفی، اینکه برادر شما فردی باشخصیت و مهربان است و از طلاق پرهیز میکند، میتواند باعث پیچیدگی در تصمیمگیریها و روابط خانوادگی شود. در این مواقع، ممکن است لازم باشد که به جای مقابله مستقیم با رفتارهای فرد مبتلا، از رویکردهای حمایتی و مشاوره خانوادگی استفاده کنید تا به برادرتان کمک کنید تا دیدگاههای بهتری نسبت به وضعیت و درمان همسرش پیدا کند و در عین حال از آسیبهای روانی به خود و خانواده جلوگیری کنید.
سلام، واقعا خیلی خوب توصیف کردید.
*اول بگم که اگر غلط املایی هست تو متن عذر میخوام.
من یک زن جوان هستم که بیماری شخصیت مرزی رنج میبرم، اکثر توضیحات شما کاملا درست بوده، من از نوجوانی متوجه این شدم که میتونم وارد ذهن دیگران بشم، میتونم در عرض چند دقیقه به کل زندگی، الگوی شخصیتی و عقاید و ارزش های یک شخص پی ببرم و به راحتی وارد ذهنشون میشدم و دقیقا چیزی میشدم که اونا میخواستن باشم تا از این طریق توجه شدید و علاقه بی اندازه ایی دریافت کنم، حتی افرادی که ضریب هوشی بالایی داشتن هم نمیتونستن مقاومتی بکنند و با یکم تلاش بیشتر تو تله میوفتادن و در عرض چند روز کامل همه چیزشون میومد دستم، از علاقه اونا خیلی لذت میبرم اما در عمق وجودم کاملا آگاه بودم که این علاقه شدیدم فقط یک هفته یا دو هفته دووم داره، بعد از دو هفته علاقه شدید که خواب رو ازم میگرفت صبح پا میشدم میدیدم حتی فکر صحبت با این شخص حالمو بهم میزنه، برام خسته کننده میشدن، بعد که شکایت میکردند که چرا رفتارت عوض شده و … یه داستانی سر هم میکردم و تمام مشکلات رو گردن اونا می انداختم و قانعشون میکردم که همش تقصیر اوناس و بعد به راحتی ترکشون میکردم و از این که خورد میشن و تو کف این که من چطور به این سرعت گذر کردم میموندن لذت میبردم.
درباره بی بندباری جنسی و بی اخلاقی باید برم که، این جور چیزها بین این اشخاص زیاده اما من به شخصه بیشتر با زن ها این کار رو کردم چون در دسترس تر بودن برای من. فقط در این حد بود که یک شخصی رو تارگت میزدم و میوفتادم دنبالش و بعد میرفتم سراغش، فقط در حد چت و زنگ زدن با جنس مخالف ارتباط داشتم اون هم فقط دوبار که هر کدوم دو هفته فقط طول کشید، قبلا همینطور که شما میگید مثل یک بازی ازش لذت شدید میبردم و حتی رفتم کتاب های زبان بدن، چگونه دیگران رو اغوا کنیم، هنر مذاکره و حتی کتاب های روانشناسی مردان و تایپولوژی… همه رو خوندم و واقعا به سطح استادی رسیده بودم در این کار، اهمیتی نداشت کی جلومه و طرفم کیه، میتونستم وارد ذهنش بشم و این احساس خودشیفتگی و قدرت فوق العاده شدید و شگفت انگیزی بهم میداد.
دوست دارید بدونید چرا اینطور شدم؟ پدر من اسکیزوفرنی شدید داشت و نمیرفت پیش دکتر و من در تمام کودکی کتک خوردم و مادرم هم مدام تهدید به رفتن میکرد و یه روز میرفت و برمیگشت و من مدام میترسیدم که اگر مادرم بره من تنها میمونم، این احساس تنهایی طوری نهادینه شده که یکی بهم فوقالعاده نزدیکم باشه انگار دوره و همه چیز پوچه، پدرم یکبار با چاقوی آشپز خونه خودش رو زد و کل آشپزخونه پر خون ش د(میدونم ممکنه فکر کنید دروغ میگم برای جلب توجه و ترحم) بعد هم که پدرم شروع کرد به قرص خوردن دیگه دیر شده بود، من نوجوان شده بودم، تحقیر ها و کتک ها و آزار ها و تروماها دیگها تاثیر خودشون رو گذاشته بودن، میدونم افرادی این بیماری رو دارن خیلی هاشون اصلا گذشته بدی نداشتن ولی افرادی مثل من چی؟ آیا واقعا انتظار دارید مغز و اعصاب من مثل یک آدم معمولی کار کنه؟. برگردیم به اصل موضوع: من کم کم متوجه این شدم که زندیگم کاملا بی معنیه و دارم اطرافیانم که افراد خیلی کمی رو تشکیل میدادن شدیدا آزار میدم (برعکس بیشتر شخصیت مرزی ها من ویژگی های شخصیتی اجتنابی رو هم دارم برای همین هیچ دوستی ندارم و کلا ارتباطات احتماعیم کمه، گفتم که فقط از یکی خوشم بیاد از دور تارگت میزنم)، بعد فهمیدم که در طول روز همش احساساتم نسبت به زندگی و اطرافیانم در حال نوسانه و چشمم رو باز کردم خوشحالی های ساده و خالصانه دیگران رو دیدم، با خودم گفتم که: حاضرم هرکاری بکنم تا فقط یه روز یه ادم عادی و سالم باشم!
بعد اون شروع کردم دنبال تغییر افتادم و الان اول راهم و میترسم هرگز کسی رو پیدا نکنم که کمکم کنه و با وجود این مشکل من رو دوست داشته باشه.
لطفا فکر نکنید این اشخاص شرورن، بعصی هاشون شاید ولی عده ایشون فقط کودکی وحشتناکی داشتن و میترسن خواسته و دوست داشته نشن و این اتفاق هم میوفته در نهایت اکثرا، ولی خب با این حال از نظر من هم بهتر اینه که این افراد رو ترک کنید ولی اگه فکر میکنید میخواید براون یک کاری بکنید، دقت کنید ببینید تلاش میکنند که بهتون توضیح بدن، خود آگاهی دارند و میخوان تغییر کنند یا نه؟ اگر نه وقتتون رو هدر ندید.
کار رو به روانشناس خبره بسپرید و برید مشاوره زوجین، خیلی دردسر داره! اینو دارم میگم بهتون که خیلی دردسر داره!! اما اگر با منطق پیش برید ممکنه به یه نتایج خوبی برسید.
با آرزوی موفقیت برای همه کسایی که سعی در تغییر وضعیت روانشون دارن.
سلام، خیلی از شما برای اشتراکگذاری تجربهتون تشکر میکنم. به نظر میرسه که شما با آگاهی و درک بالایی از وضعیت خودتون به دنبال تغییر هستید که خودش قدم مهمی است. شخصیت مرزی و تجربیات سختی که در گذشته داشتهاید میتواند تاثیر زیادی بر رفتار و احساسات شما داشته باشد، اما واقعیت این است که تغییر ممکن است و با حمایت از روانشناسان متخصص و تلاش برای بهبود خود، میتوان به بهبودی رسید. بهخاطر داشته باشید که هیچکسی با گذشتهاش تعریف نمیشود و همیشه میتوان برای آیندهای بهتر تلاش کرد. امیدوارم در مسیر بهبود، آرامش و خوشبختی بیشتری پیدا کنید.
سلام متنی که بنده نوشتم و در این سایت هست رو کامل کردم و خواهش میکنم پیام قبلیو پاک کنید یا اینو بهش اضافه کنید که کامل بشه تا کمکی بشه برای افراد دیگه که درگیر این روابط نشن
سلام مسعود عزیز
حتمن بررسی می شود
ممنونم از شما
من با یکی از این افراد بودم و واقعا به جای اینکه ایشون رو درست کنم ایشون منو کنترل میکرد، از اونجایی که هیچ کنترلی روی خودشون ندارند در رابطه اجازه کنترل و تصمیمات رو از شما هم میگیرند و به اشخاص بیرون از رابطه میدهند،این افراد علاوه بر بردرلاین در اکثر مواقع دچار خودشیفتگی و شخصیت نمایشی هم هستند یعنی میکس شدن این اختلالات،بسیار پر تناقص در رفتار و گفتار،از خانواده مینالند و بعد به خاطر همون خانواده رو در روی شما در میان و شما دچار گیجی میشی،از یک سری کارها شمارو منع میکنن و بعد خودشون اونهارو انجام میدن،یک سری استرس و تروما از تجربه های پیشین زندگی خود به شما میدهند و بعد دقیقا همون کارها تکرار میشه و شما استرس ضربه ای که در گذشته ایشون خورده را میخوری ، تهدید به خودکشی و خودزنی دارند، امروز به شما میگن خودمو میکشم و بعد فردا که دچار بی ثباتی عاطفی میشن میگن برو بابا خودکشی چیه این چرت و پرتا چیه،کاملا افراد دهن بین هستند ، فاقد اراده و تصمیم گیری ، بی نهایت به شما برچسب میزنند یعنی هر بیماری که خودشون دارند را به شما برچسب میزنند مثل:شمارو به اوج جنون و داد و بیداد و فحشا میکنند و بعد با دست شمارو نشان میدهند و میگن نگاه کنید این دیوونه هست یا تو ثبات روحی روانی نداری یا من در کنار تو احساس امنیت نمیکنم یا تو گوشه گیر و منزوی هستی ، بینهایت روابط دوستانه بیش از حد صمیمانه دارند ، اکثر رفیق های آنها جنس مخالف هستند ، در همه حد و حریم های دیگران وارد میشوند و به دیگران اجازه وارد شدن در حریم خودشان را میدهند ، در عین نابالغ بودن از نظر عقلی و روحی دم از بالغ و پخته تر شدن میزنند ، بسیار افراد پر حاشیه و دردسر سازی هستند در حالی که صفحات مجازی آنها را چک کنید دم از دور ماندن از افراد حاشیه ساز میزنند ، دنیا و رابطه و دوستان و کار کاملا برای آنها یک بازی هست و با دیگران بازی میکنند و دستکاری روانی میکنند طرف مقابل را ، اگر این فرد در کنار شخصی از دوستان خود دست به رفتارهای کاملا بی ثبات و شبیه به خیانت اعم از لمس کردن ، بغل کردن ، کنار یک جنس مخالف خوابیدن ، دستمالی کردن همدیگه و یا خانه جنس مخالف رفتن و شب گردی های مکرر و…….داشته باشند و شما اعتراضی بکنید به شما انگ بدبینی میزنند و اینکه خودشان از انجام این کار منظور خاصی نداشتند و شما دارید انگ تهمت و خیانت به او میزنید ، در عین این که شمارو به اوج رسوندن با کله به زمین میکوبند چون خودشان به کرار در روابط شکست خوردند و خرد شدند و دوست دارند شما هم این موضوع را تجربه کنید برای همین میگم دنیا براشون بازی هست ، از درون پوچ و تو خالی هستند و اصلا دلی ندارند برای عاشق شدن و این موضوع دل بستن از سمت اونها فقط یک حالت شیدایی هست که به مرور آتش این به ظاهر عشق در آنها دی یا زود فروکش میکند ، ۲حالت داره یا شمارو تنها میزارن و میروند یا انقدر رفتار های نامناسب نشان میدهند که بالاخره شما ترکشان میکنید،در عشق و رفتار و گفتار در هر ۳موارد کاملا بی ثبات هستند اصلا نمیفهمند چی از دهنشون در میاد ، یک شخصیتی که به بند و باری اجتماعی میرسه و خودش رو یک شخصیت مستقل اجتماعی میدونه ، هیچگونه خلوت برای درست کردن خلا رابطه خودتان با این افراد پیدا نمیکنید به دلیل دوستان بیش از حدی که دارند و خودشون رو آدمی میدونن که روابط اجتماعی قوی دارند ، اصلا نمیدونند کی هستند چرا وجود دارند یا چرا در این نقطه هستند یا چرا رفتند ، همیشه حق به جانب هستند و از اونجایی که به بلوغ مغزی و روحی نرسیدند به هیچ عنوان نمیتونید باهاشون صحبت منطقی داشته باشید ، هر کسی که با این افراد در ارتباط بوده بعد از اتمام رابطه و فشار روحی روانی سنگین از این افراد دچار ترومای روحی شده و بسیار هضم آن دوره از رابطه با این فرد براش سنگین بوده و با تراپی و مشاوره های مکرر خودشو سرپا کرده ، به نحوی شمارو ترک میکنن که اصلا شک میکنید از ابتدا وجود داشتید ، کاملا با شما بازی میکنند به قول روانشناس های خیلی معروف انگار که در بازی شطرنج هستند و از قبل مثلا ۸ ماه الی یکسال قبل از اتمام رابطه نقشه کشیدند که حتی چگونه از شما جدا شوند ، به خاطر بی ثباتی رفتاری و کلامی در اجتماع باعث سرخوردگی شما میشوند و به شما احساس بی غیرت بودن و از مردانگی افتادن دست میده ، هیچ کاری را ارزیابی نمیکنند و برای آنها چیزی به اسم ریسک وجود نداره مثلا یه پسر که دوست ۵ماهه آنها باشد میگه بریم خونه ما مشروب بخوریم اصلا به این فکر نمیکنند این شخص کی هست خانوادش کی هستند این مشروب از کجا معلوم سالم باشه اصلا از کجا معلوم تو خونه فقط همین شخص باشه هیچی هیچی بدون فکر دعوت را قبول میکنند و میرن ، اگر شما یک نوشابه شیشه ای با کیک بهشون بدید نوکر شما هم هستند ولی نفر بعدی یک نوشابه یک و نیم لیتری باز کنه و بهشون بده خیلی با ایشون صمیمی تر میشن با شما ، ولگردی و ولخرجی و رفیق بازی و شب گردی و…….تمامی رفتارهای آنها افراطی است،مدام بند کش تنبون این و اون برای سر کار رفتن ، بیرون رفتن و….. هستند ، دائم به دنبال گشت و گذار و تفریح هستند و اصلا نمیتونن سرجاشون بشینن ، در تمامی رفتارهای ذکر شده از شما توقع سکوت یا بخشش یا سرزنش نکردن دارند که غیر ممکنه چون بعد از یک اشتباه خیلی بزرگ و سنگین به جای انعطاف و درست کردن و اشتباه کردن کمتر دقیقا معکوس عمل میکنند و دوباره اشتباه بزرگتری میکنند ، به شما انگ کنترل گری آنها را میزنند ، در بعضی مواقع به خاطر رفتارهایی که به سلامتی خودشان آسیب وارد میکنند هم باید دعوا کنید که این کار باعث آسیب رساندن به خودت میشه ولی اون در عوض این لطف شما گریه زاری میکنه و نسبت به شما سردتر میشه و در نهایت شمارو مقصر میدونه و به شما برچسب های بیشماری میزنه ، این افراد اکثرا دچار خودشیفتگی هم هستند یعنی در مواقع بردرلاین خود را بی ارزش میدونن و در مواقع خودشیفتگی خود را برتر از شما میدانند که حتی ممکنه این اعتماد به نفس کاذب را شما به ایشان داده باشید برای بهتر شدن حالش و درمانش ، در کل این افراد نه همسر میخوان نه دوست و نه همکار بلکه والدینی میخواهند که سرپرستی آنها را به عهده بگیرید ، این افراد میخواهند مثل آهنربا باشند و همه را به خودشان جذب کنند که در اکثر مواقع موفق هم میشوند به دلیل اینکه هویتی از خود ندارند و در برخورد با هر شخص خود را به شکل آن شخص در میارن یعنی یک هویت هفتگانه که مث آفتاب پرست رنگ عوض میکند ، برای همه مرحم و غمخوار هست به جز خانواده و همسر خود که آنها را بینهایت عذاب میده و به اوج جنون میرسونه ، کاملا بی مسئولیت و پر توقع هستند ، این افراد هیچ دلی ندارند که بخوان عاشق شما بشن و از درون پوچ و تو خالی هستند برای مثال کافیه از خودتون بپرسید کسی که هویت نداره و نسبت به خودش شناخت و علاقه ای نداره چگونه میتواند شما را بشناسد و به شما علاقه مند باشد ، هر کاری که کرده باشید در آخر وظیفه شما بوده از نظر ایشون ، در نتیجه روابط با این افراد یک جنگ تمام عیار هست و عقل خود را از دست میدهید و در برزخی در بلاتکلیفی رها میشوید ، این اطلاعات و تجربه من در رابطه با این شخص بود امیدوارم کمکی باشد برای شما
سلام
و ممنونم از به اشتراک گذاشتن این تجربه
بله دقیقا همه این ویژگی ها در این اختلال قابل انتظار است
با ارزوی بهترین ها
وای خدای من من هم برخورد با همچین ادمی رو داشتم فاجعه ان💀 اصلا ارتباط با این ها اشتباه محض
کامل و جامع گفتید ..خداروشکر میکنم یک نفر این افراد رو بخوبی تعریف کرد .
من کم آوردم و نگران فرزند کوچکترم هستم که آسیب میبینه با این تنش های هرروزه ی محیط خونه 😔
سلام
دقیقا زندگی با این افراد می تواند مشکل ساز باشد
و نیاز به درمان دارند
باید طوری قانع کنید که نیاز به درمان دارند گرچه می دانیم بسیار مشکل است
متخصص روانپزشک
تا قبل از این که با یکیشون شریک زندگی بشم اصلا فکر نمیکردم اینجور آدمایی وجود داره خواهش میکنم قبل از ازدواج حتماً مشاوره برید که اینجور آدما خیلی عذاب آور هستن
بله دقیقا
مشاوره قبل ازدواج و تشخیص اختلالات بین هر دو نفر
بسیار اهمیت دارد
ممنونم از کامنت خوبتان حمیدرضای عزیز
درود مسعود جان
من سالهاست که روانشناسی میخوانم و اختلالات معمول انسانهای به ظاهر نرمال (نه کاملا بیمار) را بررسی میکنم.
این متن شما در بازنمایی رفتار شخصیت مرزی بی نظیر بود.
آن قدر سایه روشن و جزئیات را با دقت به تصویر کشیدی که تحسین مرا برانگیختی.
از کاش از نظر ویراستاری و املای متن ویرایش شود و مورد استفاده قرار گیرد.
بسیار مشتاقم در این مورد بیشتر با شما هم صحبت شوم
سلام عزیز من دارم اتفاقا صدا رکورد میکنم برای جمعی از افراد آسیب دیده و گروه درمانی که داخل اون رکورد خیلی خیلی کاملتر توضیحش دادم ، و اگر دوست داشتید میتونید یک شماره بدید که در ارتباط باشیم یا بعد از اتمام اون رکورد صدا برای شما هم ارسال کنم
ممکنه برای بنده هم بفرستین؟
آیدی تلگرام بنده Skazemi68
درمان بردرلاین چی هست اونام شاید از مریضی آگاه نباشن
سلام
درمان اختلال شخصیت مرزی معمولاً شامل ترکیبی از رواندرمانی، دارو درمانی و حمایتهای اجتماعی است و موجب ارتقای سطح زندگی فرد میشود.
ابتدا باید تشخیص درست داده شود
روانشناس خوب
من یه لحظه شک کردم شاید پاتنرمون یکی باشه انقد قشنگ توصیف کردید اگه براتون ممکنه برا منم بفرستید
بنده بسیار مشتاق کمک شما دوست عزیز میباشم
سلام من هم همسرم همین مشکل رو داره و تشخیص تراپی بوده
ممنون میشم برا من هم بفرستین
Efes00@
لطفا برای منم رکورد ارسال کنید واتساپ دارم۰۹۳۷۱۵۹۳۵۵۴
الان که متن شما رو و خوندم متوجه شدم شاید خدا دوسم داشت که قبل جدی شدن رابطه بهم خورد
ولی واقعا منو با سر کوبید زمین نه به اون آتش عشقش نه به بی تفاوتی آخرش به خودمم شک کردم…. واقعا ناراحت کننده بود… دلم خیلی شکست
سلام
متاسفم که چنین تجربه سختی را پشت سر گذاشتهاید. وقتی در روابط عاطفی، بهویژه با شخصیتهای مرزی (BPD)، با نوسانات شدید احساسات مواجه میشویم، این امکان وجود دارد که احساسات متناقض و سردرگمیهایی مانند عشق عمیق و بیتفاوتی در کنار هم تجربه شوند. این رفتارها میتوانند بسیار آسیبزننده و گیجکننده باشند. زمانی که رابطهای که امید زیادی به آن داشتید به پایان میرسد، بهویژه وقتی که احساس میکنید آسیب دیدهاید، طبیعی است که احساس شک و سردرگمی کنید.
احساساتی که شما تجربه کردهاید، مثل شکست و ناراحتی، بخشی از فرآیند بهبود و رشد هستند. ممکن است در ابتدا برایتان سخت باشد، اما زمانی که درک کنید که گاهی اوقات باید از روابطی که به شما آسیب میزنند فاصله بگیرید، به تدریج میتوانید به خودتان بازگردید و در مسیر شفا و رشد شخصی قرار بگیرید.
یادآوری این نکته که رابطهای که به پایان رسید، ممکن است برای شما بهنفع باشد، میتواند به شما کمک کند تا به خودتان احترام بگذارید و به مسیر خود ادامه دهید. احساس شک و ناراحتی کاملاً طبیعی است، اما به مرور زمان با پذیرش و درک درست از خود، میتوانید به آرامش برسید و رشد کنید. این فرایند زمانبر است، اما شما در مسیر درست قرار دارید.
درود مسعود جان
من سالهاست که روانشناسی میخوانم و اختلالات معمول انسانهای به ظاهر نرمال (نه کاملا بیمار) را بررسی میکنم.
این متن شما در بازنمایی رفتار شخصیت مرزی بی نظیر بود.
آن قدر سایه روشن و جزئیات را با دقت به تصویر کشیدی که تحسین مرا برانگیختی.
ای کاش از نظر ویراستاری و املای متن ویرایش شود و مورد استفاده قرار گیرد.
بسیار مشتاقم در این مورد بیشتر با شما هم صحبت شوم
سلام
خوشحالیم از اشنایی با شما
ممنونم از دقت نظرتان
و حتمن اصلاح می گردد
تندرست باشید
سلام متاسفانه من تازه متوجه این موضوع شدم و تمام این نکات مربوط به خانم بنده میباشد
سلام
در این صورت
حتمن نیاز به پزشک دارند
زمان بسیار اهمیت دارد
در اولین فرصت به متخصص مراجعه نمایید
متخصص روانپزشک
من با مادری زندگیمیکنم از روی ناچار چون ایشان با رفتارهای اشتباه تمامی خانواده خودشون رو از خود روندن و نیازمند مالی هم هستند، اما من به شخصه دارم مریض میشم از استرس ها و حرف هایی که ایشان نا خداکاه به من میزنند با کمال بی عدالتی، نمیدونم چطور میتونم خودم را نجات بدم و همچنان به ایشان کمک کنم
سلام
حق دارید
فشار مخصوصا از طرف خانواده بسیار سخت تر از فشار های دیگر است
برای این منظور و اطلاعات جزیی تر
و نحوه برخورد با این مشکل
پیشنهاد میکنیم با مشاوران مان تلفنی صحبت کنید
مشاوره روانشناسی تلفنی
متاسفانه من از یکی ازین افراد اسیب غیر قابل جبرانی دیدم تو زندگی،کاش قبل جدی شدن رابطه تحقیق میکردم و چشم بسته نمیرفتم جلو،این جور افراد متاسفانه خوبیاتم یادشون میره،
سلام
و سپاس
بله دقیقا