هیچ انسانی نمی تواند ادعا کند که یک بار به این کلمه فکر نکرده است. عشق از مفاهیم بدیهی تجربه ی انسانی است. که زندگی ما و اطرافیانمان، داستان، شعر و ادبیات و … را پر کرده است. انسان ها برای عشق می کشند و می میرند. نظریه های روانشناسی مستقیم و غیر مستقیم این تجربه ی انسانی را توصیف و تبیین کرده اند. اما این مفهوم هیچ گاه به شکل مستقیم تعریف نشده است. در این مقاله، سعی می شود تا آن جا که می شود عشق را از منظر علمی بررسی کنیم. و تاثیر عشق را بر سلامت و بهزیستی بشر از نظر بگذرانیم.
عشق چیست؟
شکی نیست که عشق و مهر از مهم ترین تجربه ها و مسائل زندگی انسانی است. عشق با زندگی انسان گره خورده است. از دشواری های بررسی این مفهوم کاربرد گسترده ی آن است. از جوانی که بر صورت معشوقی که به او نرسیده اسید می پاشد. تا مولوی و سعدی که همه خود را عاشق می نامیدند. عرفا تاکید کرده اند که این تجربه بسیار بزرگ و فراتر از حد تعریف است. روانشناسان نیز از نظریه پردازی درباره عشق و دیگر مفاهیم ارزشی مانند آن اِبا داشته اند. اما در سال های اخیر برخی روانشناسان به نظریه پردازی در مورد عشق روی آورده اند. برای این که بفهمیم عشق چیست به تاریخ نظریه پردازی عشق در روان شناسی می اندازیم.
در دکترتو میتوانید با بهترین روانشناس در شهر خود آشنا شوید، با آنها به صورت تلفنی یا آنلاین مشورت کنید و همچنین برای دریافت نوبت ویزیت حضوری اقدام کنید.
عشق به مثابه یک نیاز
با تولد روانکاوی، «فروید» از مفهوم لیبیدو استفاده کرد. و تا سال ها در دنیای روان کاوی عشق همان لیبیدو بود. و لیبیدو، همان تمایل جنسی یا گرایشی که ارگانیسم های زنده به صورت فطری برای جفت گیری و تولید مثل دارند. پس از فروید، «هری هارلو» دست به آزمایش جالبی زد. او نشان داد که رابطه ی بچه میمون با مادرش صرفا بر مبنای تغذیه و رفع نیازهای جسمی نیست. بچه میمون ها با اینکه از عروسک های سیمی و فلزی شیر می خوردند اما مادر پارچه ای خود را ترجیح می دادند هر چند که شیری در کار نبود. بچه میمون مادر پارچه ای را که آسایش تماسی مورد نیاز او را تامین می کرد، بر مادر سیمی که صرفا تغذیه می کرد ولی آسایش تماسی نداشت، ترجیح می داد.
در همین راستا می توان به «جان بالبی» اشاره کرد که مفهوم دلبستگی برترین دستاورد فکری اوست. دلبستگی از نیازهای فطری کودک است. نوزاد انسان به طور فطری برنامه ریزی شده است تا به همنوع خود (مادر یا مراقب جانشین او) بچسبد. در نتیجه عشق ورزی نیازی گریزناپذیر است و اگر ارضا نشود به مرگ می انجامد. تحقیقات «اشپیتز» نشان داد کودکان محروم از مادر تقریبا بعد از سه ماه می مردند. با استفاده از این یافته ها اشپیتز می گوید کودک بدون مادر وجود ندارد. این جاست که می گوییم عشق از نیازهای اساسی و غیر قابل اغماض است. کودک از مراقبش عشق می خواهد، و اگر این نیاز تامین نشود باعث بروز اختلالات روانی می شود. به همین دلیل برخی از محققین معتقدند بیماری روانی چیزی جز بیماری عشق نیست.
انواع عشق:
«استرنبرگ» نظريه مثلثي عـشق را مطرح و سه مؤلفه «صميميت»، « میل یا شور» و «تصميم/ تعهد» را براي عشق فرض نمـود.
استرنبرگ با تركيب اين سه مؤلفه، هشت نوع عشق را معرفي مي كند.
سه مولفه عشق در نظریه استرنبرگ
مولفه اول عشق: صمیمیت
صمیمیت شامل ۱۰ عنصرمختلف در رابطه با شخص مورد علاقه است.
۱- میل به رفاه شخص مورد علاقه.
۲- تجربه خوشحالی با او.
۳- داشتن توجه زیاد به وی.
۴- قادر به اتکاء به شخص مورد علاقه بودن در هنگام نیازمندی.
۵- داشتن درک متقابل.
۶- درمیان گذاشتن مسائل شخصی.
۷- دریافت حمایت عاطفی.
۸- ارائه حمایت عاطفی.
۹- برقراری رابطه صمیمانه با فرد مورد علاقه.
۱۰- و ارج نهادن به وی.
مولفه دوم عشق: شور و شوق (شهوت)
دومین مولفه شامل شور و اشتیاق که مبتنی بر انگیزشهای شهوانی و جذابیتهای جسمانی است.
مولفه سوم عشق: تصمیم/تعهد
این مولفه شامل تصمیمهای خودآگاهانه و غیر خودآگاهانهای است که فرد برای دوست داشتن دیگری اتخاذ و خود را متعهد به حفظ آن میکند. این جزء شامل تصمیم گیری در این باره است که فقط با یک نفر باشد و شریک دیگری برای خود انتخاب نکند. و این ارتباط را مهمتر از ارتباط با هر فرد دیگری تلقی کند.
در دکترتو میتوانید با بهترین روانشناس در شهر خود آشنا شوید، با آنها به صورت تلفنی یا آنلاین مشورت کنید و همچنین برای دریافت نوبت ویزیت حضوری اقدام کنید.
انواع عشق در نظریه استرنبرگ
از نظر استرنبرگ سه بعد عشق به ندرت در فردی به طور مساوی جمع میشود.
۸ نوع عشق عبارتاند از:
۱- فقدان عشق:
زمانی است که ابعاد سه گانه در روابط افراد بسیار کمرنگ است یا اصلاً وجود ندارد. مثل بسیاری از روابط رسمی.
۲- دوست داشتن:
زمانی است که فقط عامل صمیمیت وجود داشته باشد.
از دو بعد دیگر خبری نیست یا بسیار کمرنگ است. این نوع، احساس ایجاد یک رابطه دوستی عمیق و حقیقی میباشد. در این حالت احساس دلسوزی، رفاقت، گرمی، مهر و علاقه و هیجانات مثبت وجود دارد. اما احساس شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد وجود ندارد.
۳- شیفتگی (دلباختگی):
در این نوع بُعد شور و شوق (شهوت) بر روابط افراد یا احساس یک فرد نسبت به دیگری حاکم است.
یک حالت شدید شور و اشتیاق است. که در آن فرد به شدت و به طور افراطی مجذوب شده، درحالی که تعهد و صمیمیت واقعی وجود ندارد. در این حالت فرد به صورت وسواس گونه از طرف مقابل شخص ایده آلی میسازد. این نوع با وصل به معشوق به شدت پایان میپذیرد و ممکن است به تنفر تبدیل شود.
۴- عشق پوچ (تهی):
در این نوع فقط بعد تصمیم/تعهد وجود دارد و سایر ابعاد وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است. به طور معمولی این نوع در یک رابطه بلند مدت راکد وجود دارد.
۵- عشق رمانتیک:
این نوع ترکیبی از صمیمیت و شور و شوق است که بر اساس دو جنبه جذابیت فیزیکی و عاطفی استوار است.
نوعی احساس نزدیکی بین دو زوج است. در این حالت اعتماد بسیار بالایی نسبت به همسر وجود دارد. و به لحاظ عاطفی به شدت به او نزدیک است. با این حال به دلیل نداشتن بینش و تعهد، امکان تداوم این نوع اندک است.
در صورتی که رابطه به علت ارضای نیازهای زوجین تداوم یابد به مرور زمان تعهد در روابط آنها به وجود میآید.
۶- عشق رفاقتی:
این نوع ترکیبی از صمیمیت و تعهد است.
یک رابطه دوستانه پایدار، طولانی مدت و متعهدانه که همراه با مقدار زیادی صمیمیت است.
در این نوع تصمیم بر آن است که شخص همسرش را دوست داشته باشد. و به باقیماندن با او متعهد میباشد.
بسیاری از عشقهای آرمانی که دوام یابد و پایدار شود، تبدیل به نوع رفاقت آمیز خواهد شد.
۷- عشق ابلهانه:
این نوع از ترکیب شور و شوق و تعهد به وجود میآید و صمیمیت درآن دیده نمیشود.
زوجین صرفاً براساس حالت شور نسبت به هم متعهد هستند. و رابطه صمیمانه و عاطفی عمیقی با همدیگر دارند.
این حالت گردبادی از هیجانات است که زود فروکش میکند.
استرنبرگ معتقد است دراین حالت افراد در نگاه اول عاشق یکدیگر میشوند. و خیلی زود بدون اینکه همدیگر را بشناسند به داشتن یک رابطه طولانی متعهد میگردند. این نوع خیلی شدید و اغلب وسواس گونه است.
۸- عشق کامل (آرمانی): این نوع ترکیبی از سه حالت صمیمیت، شور و شوق و تصمیم/تعهد است.
در این حالت فرد همسر خود را به عنوان یک انسان دوست میدارد. و به او احترام میگذارد، به او متعهد است و از طریق برقراری ارتباط درست با او احساس نزدیکی میکند.
عشق و سلامت
عشق يك پديده عـصب زيست شناختي پيچیده است. كه بر اعتماد، باور، لذت و فعاليت هاي پـاداش دهنده مغز (يعني ساختارهاي ليمبيك ) استوار است. برخي يافته ها نشان داده اند كه عشق پيامدهايي براي سلامت و بهزيستي دارد. و ممكن اسـت مناطق مغزي مرتبط بـا هـيجان، توجه، انگيزش و حافظه (يعني ساختارهاي ليمبيك ) را فعال سازد. و هم چنين دستگاه عصبي خودمختار را كنترل كند. يعني تنيدگي را كاهش دهد و عملكرد دستگاه ايمني را بهتر سازد.
عشق يك پيش بيني كننده مهم شادكامي است. توليد مثل را آسان تر مي كند. و باعث حس امنيت و كاهش اضطراب و تنيدگي مي شود. عشق تنها با حالت هاي هيجاني مثبت تر مرتبط است. يعني ميزان ابراز و تجربه عشق، تنها پيامدهاي روابط مثبت (و نه روابط منفي) را پـيش بيني مـي كند. به عنوان مثال، راه حل سازنده براي تعارض را پـيش بيني مي كند، ولي حالت هاي بحراني خصمانه را پيش بيني نمي كند. توليد مثل و رفتارهاي جنسي نيز جنبه هاي ديگري از عشق هستند. اما اجتماع، حمايت اجتماعي، سلامت و بقا (بقـاي نـوع و بقـاي گـونه ها) بـه طور واضح مؤلفه هاي سودمندتري از مفهوم زيست شناختي عشق را مـشخص مي كنند.
در دکترتو میتوانید با بهترین روانشناس در شهر خود آشنا شوید، با آنها به صورت تلفنی یا آنلاین مشورت کنید و همچنین برای دریافت نوبت ویزیت حضوری اقدام کنید.
Sternberg, R. J. (1986). A triangular theory of love. Psychological review, 93(2), 119
نیما قربانی؛ (۱۳۹۳). عشق چیست؟. رویش روان شناسی، شماره ۸
پروین رفیعی نیا؛(۱۳۸۶). رابطه بین عشق و بزیستی ذهنی. فصلنامه خانواده پژوهی، سال سوم، شماهر ۹